۱۳۸۹ مهر ۱۹, دوشنبه

رده ی نخست اعدام و قتل های سیاسی در ایرانِ مهد تمدن



در دوران پادشاهی هان، در چین، امپراتور به لائوتِسِه –حکیم فرزانه ی آن روزگار چین- پیشنهاد مقام قاضی القضاتی را می دهد؛ لائِو با رد کردن این پیشنهاد، استدلال خود را اینگونه بیان می نماید:

"بر سر در دنیای انسانی نوشته شده است: قضاوت ممنوع! هیچ انسانی توانایی و شایستگی آن را ندارد که به درستی در مورد جرم و کیفر انسان دیگر رای دهد.
چه برسد به آنکه در روی میز قضاوت، پای جان یک انسان در میان باشد!"

در دوران ایران باستان، در بیش از دوهزار و پانسد سال پیش، یکی از شاهنشاهان بزرگ ایران به نام کورُش بزرگ هخامنشی، که در جان و روانش، تب آرامش همگانی و شور صلح جهانی را می پروراند، پس از رهاندن مردم ستم کشیده ی بابل از شاهان ستمگرش، در پیشگاه مردم بابل اینگونه سخن گفت:

"مردم! هیچ دشمنی در میان ما نیست؛ همگی با هم برابریم؛ تنها دشمن ما اندیشه های اهریمنی است؛ هیچ انسانی نباید به دست انسان دیگر نابود گردد..."

اینک این کشورهای متمدن و بزرگ را چه حال افتاده که دو رتبه ی نخست اجرای حکم اعدام را دارا هستند؟
چه پاسخی برای این پرسش است، جز حکومت های دیکتاتوری و غیر ملی که در این دو سامان بر سر کاراند و خون مردمشان را در شیشه ای زهراگین کرده اند.

به ویژه ایران که اگر بخواهیم به نسبت جمعیت چین یک میلیارد نفره، آن را بسنجیم، به عنوان نخستین کشور از نظر اعدام، اسفبارترین شرایط را دارد.


نیز سبک اعدام علنی و در ملا عام مجرمان، که بیشتر به دادگاه های صحرایی بدوی بادیه نشین ها یا وایکینگ ها و کاوبوی ها می ماند، اینک در دوره ی متمدن کنونی، تنها و تنها در ایرانِ چندهزار ساله صورت می گیرد.

اعدام ها، قتل ها و ترورهای سیاسی هم به طرز فاجعه انگیزی در ایران بیشترین آمار را دارد؛ آن هم در قالب دادگاه هایی چند دقیقه ای که حتا روی همان دادگاه های صحرایی را نیز سفید کرده است؛ در این کشور که مهد تمدن و خوی شهرنشینی دنیاست، حاکمانی در سر کارند که کوچکترین رحم و مروتی را نمی شناسند؛ خوی و خصلت اینان به سان همان متجاوزان به ایران است و این بارزترین دلیل است که نشان می دهد، ایران ما اشغال شده است.

ما در ایرانی زندگی می کنیم که قاضیانش، دختر هفده ساله ی معصوم و مهجوری را (عاطفه رجبی) از روی بغض شخصی و خشم درونی -با درست کردن شناسنامه ای ساختگی مبنی برآن که سنش بیشتر از هجده سال بوده- به دار می کشند.

ما در ایرانی زندگی می کنیم که حاکمانش، مستقیما" در دستگاه دادخواهی و قوه ی قضایی دخالت می کنند و سبقه ی افکار پلید سیاسیشان را بر کار حقوقی حقوقدانان برتری می دهند. رهبرش فتوا می دهد و معترضان و دگراندیشان را محارب با خدا و مستحق مرگ می نامد.

ما در ایرانی زندگی می کنیم که پیشوایان نماز و مسجدش در هیبت قاضی بر منبرشان از دستگاه قضا می خواهند که تعداد بیشتری را اعدام کنند و برای کشتن جوانان بی گناه ایرانی از جلادان سپاسگزاری می کنند.

* * *

ما فرزندان ایران زمین، فرزندان کورش روش-ضمیر، در جهانی که دیگر بیشتر به دهکده ای می ماند که مرزهای ساختگیش به شکل تارهای نامرئی می ماند، خواهان صلح جهانی هستیم و از داعیان و سازمان های صلح و دوستی در کشورهایی که اینک طمع تلخ دیکتاتوری و آن هم از نوع مذهبیش را ندارند،  می خواهیم انسانیت را بر منفعت سیاسی برتری داده و از نظام جنایتکار اشغالگر حاکم بر ایران پشتیبانی ننمایند.
سران نظام اسلامی حاکم بر ایران و سایر دیکتاتوری ها، که بودن و بقایشان برای جهانیان خطرناک است و تا باشند، در جهان جنایت و ترور و حمله ی انتحاری و نزاع مذهبی خواهد بود، باید در دادگاهی جهانی و مردمی مورد دادخواهی محاکمه قرار بگیرند.

دندان ها و چنگال های خونین هیئت حاکمه ی درون ایرانمان، برای برهم زدن صلح در کشورهای دیگر تیز شده است.
نمونه اش هم دهن کجی و گستاخی حکومت در روز جهانی مبارزه با حکم اعدام است، چراکه اینان در این روز هم به سنت دیرین خود هفده نفر را به دار آویختند.

ما از درون و برون ایران، چه آنهایی که در درون ایرانیم -که اینک به شکل یک زندان بزرگ درآمده- و چه آنهایی که در بیرون از ایران، در تبعید و دور از میهن مادریمان هستیم، خواستار لغو کامل حکم اعدام هستیم؛ منطق اعدام اگر جوابگو بود، تا الآن ریشه ی جرم و تباهکاری از جهان پاک شده بود.
ما معتقدیم بجای اعدام مجرم، جرم باید اعدام و نابود شود.

به امید روزی که حتا در دوردست ترین نقاط دنیا هم صلح و آزادی و زندگی و انسانیت باشد.

10 اکتبر 2010
18مهر 1389

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر