۱۳۸۹ دی ۱۸, شنبه

برای شاهپور، که خاکسترش، در آغوش امواج نقره گون پارس-دریا می آرامد


راه اگر نزدیک تر داری بگو

نان تنهایی را خوردی

زهر هجران را نوشیدی

میوه ی سکوت را چشیدی

و "عشق" را در پستوی خانه کشتی

تا مهر مام میهن را عاشقانه در آغوش بکشی

و برآن مظلومانه، بمانی و بمیری

همچون جلال خوارزمی خود را به آب سپردی 

و شمع وجودت را آب کردی

تا ایران را بپایی...

و اینک نیز خاکسترت،

پاسبان و مرزبان آب های نیلگون ایران است

***

گر ز حال دل، خبر داری، بگو
ور نشانی مختصر داری بگو

مرگ را دانم، ولی تا کوی دوست
راه اگر نزدیک تر داری بگو

سروش سکوت
ایران

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر