۱۳۸۹ دی ۲۲, چهارشنبه

اگر "اخلاق" نباشد، "دموکراسی" به چه دردی می خورد؟!



احمد شاملو (در گزین گویه اش) می گوید: "ما آلوده حسادت و کینه ایم؛ کینه به همه چیز و همه کس .فقر، فقر، فقرفقر، مغز استخوان ما را از کثافت و لجن انباشته است . این افسانه است که می گویند: «ملتی که گرسنه است، ایمان و اخلاق و وجدان ندارد». من برای تو، بسیاری از کشورهای جهان را پس از جنگ دوم که هیچ بودند و در گرسنگی مطلق و همه چیز شدند، مثال می آورم؛ از چین تا آلمان» آنچه مانع ایمان و وجدان می شود ، فقر نان و پیرهن نیست، فقر اخلاق و وجدان است. کارد بخورد به شکمی که همه ی هدف یک جامعه یا یک ملت را تشکیل می دهد."

سخن تنها از این چند صباح بالاگرفتن بحث فحاشی و بی اخلاقی گری مهران مدیری یا قهوه ی تلخش و یا کمدی های بی مزه اش نیست؛ سخن از عفونت یک رسانه است که خود را ملی می نامد. صدا و سیما، روزنامه ها، موسسه های دیداری و شنیداری و... همگی در رده های مختلف به تایید سازمان ارشادی می رسند که با نظارت وزارت اطلاعات، نهادی کاملا سیاسی-امنیتی است و حتا با قوه ی قهریه و نیروی سرکوبگر(برای نمونه برای پخش اعتراف گیری و دادگاه های نمایشی)، هم کیش و هم پیمان است.
به همین ترتیب، از رده های مختلف و کوچک فرهنگی، همچون معاونت فرهنگی و کانون تئاتر و موسیقی یک دانشگاه کوچک –که حتا روی متن یک نمایشنامه ی تئاتر نظارت دارد و آن را از فیلتر همان وزارت ارشادِ تحت امر ِ وزارت اطلاعاتِ تحتِ امر ِ بیت رهبری می گذراند- تا فلان موسسه ی سینمایی و بهمان خانه ی تئاتر و فیلم، موری نمی تواند بدون اجازه ی شخص رهبر رد شود... ! پس خوش خیالی است که هنرپیشه ای وابسته به ایندستگاه عریض و طویل، چیزی مردمی و ضد حکومت غیر مردمی بسازد و شورای فرهنگی جمهوری سلامی هم به او اجازه ی نشر بدهد.

سخن تنها پشتیبانی از شخص خاصی که مورد اهانت مهران مدیری، قرار گرفته نیست. سخن تنها از بی حرمتی او به شهرام همایون و مادرش نیست؛ -شهرام همایونی که به گفته ی دوست و دشمن، در یک داوری منصفانه، در این حدود 12 سال کار روزنامه نگاری و مجری گری برخلاف بسیاری از همتایانش در تلویزیون های دیگر، نه فحاشی کرده و نه بحث بیهوده ای! هرچه بوده همه آگاهی رسانی به مردم درون و برون مرز بوده و پیوند دادن آنها با هویت ملی و مسائل اخلاقی، احترام به پدر و مادر و پاسداشت ملیت و فرهنگ، یعنی همان چیزی که رژیم درون ایران هیچگاه نخواسته و نگذاشته که مردم ایران به دنبالش بروند و نیز با نفوذ در میان مردم خارج از کشور و ترتیب دادن شو های به قول خودش اسلامی، برای بی هویت کردن ایرانیان در تبعید یا مهاجر یا مسافر به خارج از کشور، کوشش و سرمایه گذاری کرده است.

سخن از همه ی اینها هست. اما همه ی سخن، این نیست. سخن از "مرگِ اخلاق" در جامعه ی ایران است. چگونه است که پس از سی و دو سال از تجربه ای تلخ و خانمان سوز و بنیان برانداز، هنوز برخی، نفهمیده اند که از جنس حکومت نباشند و برای خلاصی از دست آن، باید از بی اخلاقی و بی وجدانی دست بردارند. سی و دو سال پیش، مردم به بی اخلاقی رژیم اسلامی، رای آری دادند؛ گوشت و پوست این رژیم ِ بی اخلاق، دروغ، توهین، تمسخر، بی حرمتی به بزرگ ترها، رشوه و اختلاس، کشتار، تجاوز، مرگ وجدان، بی وطنی، بی هویتی، ایران ستیزی و... است.
پرسش من این است: آیا کسی که به عنوان یک آموزگار و معلم، می کوشد تا خوی های نیکو و سجایای اخلاقی را به میان ایرانیان باز گرداند و در این راه همه ی سختی ها را به جان می خرد و مسوولیت سنگین بازگرداندن مردم را به همه ی این چیزهای از دست رفته، که البته هزار و چهارصد سال است، تخم زهرآگین آن در ایران چند هزار ساله کاشته شده، بر عهده می گیرد، باید اینگونه مورد بی مهری و بی اخلاقی قرار گیرد. آن هم از سوی کسانی که شعار آزادی آزادی و ایران ایران سر می دهند؟!

روی سخنم با هم مسلکان مهران مدیری یا ماموران وزارت اطلاعات یا هواداران نظام جمهوری اسلامی نیست. بلکه خطابم به همه ی کسانی است که در لباس ترمیم اوضاع میهن باز هم مانده دربند و بیمار از تازش تازیان، کار می کنند. اما ناجوانمردانه، از کار مهران مدیری هواداری می کنند. درست است که ریشه ی بی اخلاقی در پاره ای از رسانه ها وجود دارد، بی اخلاقی که برنامه های آنها را به ابتذال کشانده است. اما این دلیل نمی شود که کار اشتباه کسی را به پای کسی دیگر بگذارید و به قول معروف، تَر و خشک بسوزند.

روی دیگر سخنم هم با کسانی است که خود را پیامبران اصلاحات معرفی می کنند و دیگران را به جرم و با واژه هایی همچون: آنارشیسم، خشونت طلبی، براندازی، ویرانگری، دستور ِ لِنگ کردن ازخارج گود، زدن سخنان بی موقع که به صلاح جنبش و رهبرانش نیست و... متهم می کنند! دوستانم، نازنینان! پاسخ شما را با یکی از سخنان کسی می دهم که اتفاقا مورد پذیرش و احترام شما است و او را آرمان آزادی و دموکراسی خود می دانید؛ مهندس میرحسین موسوی؛
مهندس موسوی، در مناظره های انتخاباتی (من در بیست و چند سال عمر خودم، هیچ وقت به انتخابات در این نظام باور نداشتم و همیشه گفته ام: انتصابات)، علت به صحنه آمدن خود و نامزد شدنشان را اینگونه بیان داشتند: " اینجانب، میرحسین موسوی، فرزند کوچک انقلاب، چون شرایط فعلی را برای ایران در خطر دیدم، پا به میدان گذاشتم..." و در ادامه در مناظره با محمود احمدی نژاد، گفتند: "آقای احمدی نژاد مملکت را پر از دروغ کرده و دروغ را ارزش کرده و من اگر احساس خطر نمی کردم، وارد صحنه نمی شدم و همان کار فرهنگیم را می کردم..."
دوستان! از همین سخنان رهبر مورد قبول شما (که البته من ایشان را قبول ندارم، اما کمال احترام را به ایشان می گذارم) می توان فهمید که شما از آرمان ها و خواست های آقای موسوی هم دور شده اید! وقتی خانم مسیح علینژاد و مانند شما، می آیید و از مدیری و کارش با تمام وجود دفاع می کنید، یعنی از بی اخلاقی و دروغ و تمسخر و توهین دفاع می کنید؛ همان چیزی که به گفته ی آقای موسوی، ایشان برای خشکاندنش، پا به میدان گذاشتند!

پس دوستان، حمایت شما از مهران مدیری که سَوای پرونده ی همکاریش با وزارت اطلاعات (که اگر نبود مدارکش، هیچ وقت حرفش را نمی زدم ) وقتی نگاهی به فیلم هایش می اندازیم، چیزی جز توهین و تحقیر فرهنگ و تاریخ ایرانی (از فرهنگ روستایی و فولکلور بگیرید تا تاریخ معاصر ایران) نیست، و هجوم ناجوانمردانه ی شما به شهرام همایون که پرونده ی کاریش چیزی جز، فریاد بازگشت به هویت ملی و زنده کردن فرهنگ ایرانی نیست،   درست برخلاف وعده ها و شعارهای انتخاباتی مهندس موسوی است. درست می گویم یا نه؟ شهرام همایونی که به همگی می آموزد که روی پای خودمان بایستیم و هیچ گاه سرسپرده ی بیگانه نباشیم و حتا برای اداره کردن یک شبکه ی تلویزیونی، از هیچ دولتی سکه ای دریافت نکنیم و چرخ آن را خودمان با دست خودمان بچرخانیم. آیا این بی اخلاقی است یا کار مدیری و پیروانش؟!

ضمنا، خانم مسیح علینژاد، گفته بودند، که حمایت از کسی که به بی اخلاق ترین شکل ممکن به مادرش توهین شده، بی توجهی به زندانیان سیاسی است! نخیر خانم علینژاد گرامی! اتفاقا، دفاع از مادران و پدران ایرانی، آن هم ایرانیانی که فرزندانشان سال هاست در تبعیدی ناخواسته گرفتار آمده اند، دفاع از مادران و پدران همه ی زندانیان سیاسی هم هست که در فراق فرزندان دلبندشان، شب ها اشک می ریزند و آب و خوراک ندارند. و دیگر هم اینکه، مگر زندانیان سیاسی فعلی هدفشان از زندان رفتن چیزی جز بازگشت همین نیکی و اخلاق مداری و وجدان به جامعه بوده است. آیا مگر آزادی در جامعه ی بی اخلاق تحقق می یابد؟ اگر امروز، بهروز جاویدتهرانی ها، شیوا نظرآهاری ها، نسرین ستوده ها، حشمت طبرزدی ها، کاظمینی بروجردی ها، نازنین خسروانی ها، مهدیه گلروها و صدها زندانی دیگر در زندان اند و نداها و سهراب ها و اکبر محمدی ها و اشکان ها... به جاودانگی پیوسته اند، برای این است که ما بذر زشت خویی و بی اخلاقی را از جامعه، جمع کنیم و هرزه علف توهین و تحقیر را از بستر ایران برکنیم و بر خاک پاک ایران، گیاه آزادی را برویانیم.

البته آنچه را که باید بیفزایم، این است که اگر سخن از تلاش برای زنده نگاه داشتن اخلاق و جلوگیری از مرگ آن در ایرانمان است، منظور ما، اخلاقی نیست که حکومتیان شعارش را می دهند و سپس پسوند اسلامی بودن به آن می چسپانند! بلکه هدف پیاده کردن هویت فرهنگی و فرهنگ ایرانی است؛ یعنی همان چیزی که توهین و تحقیر به هیچ چیز و هیچ کس را تاب نمی آورد.
ایرانیان در طول سده های بسیار که به کشورشان تاخته شد و از سوی فاتحان تجاوزگر، تحقیر شدند، یونانیان، ایرانیان را بربر (به معنی وحشی) و عربان آنها را مجوس (واژه ای توهین آمیز) و عجم (یعنی گنگ) نامیدند، اما ایرانیان پاک نژاد که فرهنگشان هیچگاه کوچک شمردن دشمن را روا نمی داشت، از این واژه ها به تجاوزگران، نچسباندند و خوب، کسانی چون شهرام همایون هم در سدد، نشان دادن همین فرهنگ به ایرانیان بوده اند. نه آن اخلاق مورد نظر حکومتیان که چیزی جز بی اخلاقی نیست.

***

نمی دانم، دیگر تا کی باید در رسای اخلاق مداری و در سوگ بی اخلاقی، مرثیه سر دهیم و انتظار ایرانی را بکشیم که در آن بشود ادعا کرد که آزادی و برابری نهادینه می شود. اما این را می دانم که:  در هرزه زمین هرزگی و بی وجدانی، هیچ گیاهی رشد نمی کند.
در مرداب بی اخلاقی هیچ گلی نمی روید، حتا گُل ِ دموکراسی.

سروش سکوت
21 دی ماه

چند سند دال بر ماهیت اطلاعاتی-حکومتی مهران مدیری و اثبات سخنان شهرام همایون: 
 (برای بزرگنمایی عکس ها، روی آنها کلیک کنید)


۲ نظر:

  1. باسپاس بيكران ازنويسندۀ گرامی وپذيرش قسمتهايي از نوشته ي شما برای روشنگري؛ ولی با احترام به تمام عقايد ونظريات همه ي همميهنان گرامي، من به اين مسئله اذعان دارم كه جنبش قراردادی سبزتقریباْ باعمرنونزده ماهه اش، رونوشت کاملی ازجنبش چهارساله ی ماهستیم بوده که باعوامل نفوذي متفاوت العقيده ي درونش سعی دربه انحراف کشاندن جنبش ملٰی ماهستیم دارد که تاکنون به منفعل شدن خودجنبش سبزمنجرگردیده وجنبش ملی ماهستیم همچنان درداخل ایران باسخنگوئی شهرام همايون توسعه ی روزافزوني داردوباسازندگيهای اخلاقيي كه درنهادگروه های ايرانی برون ودرون مرزايجادنموده تمام ستونهای نظام اسلامی رابه لرزه درآورده است. آنچنان که مهران مدیری راکه ازاطلاعات نظام اشغالگردستورمیگیرد بدین کارواداشته که همه ی رسانه های ابوزیسیون وآلترناتیونظام وحتی رسانه های دست نشانده ی خودشان ورسانه هاي واقعاً مبذل راهم برای ردگم کردن بامنحط ترین روش اخلاقی وگاهی بااغراق وزياده روي به تمسخرگیرد. نظام نالایق وبعضی وابستگانش دراین مقطع دست به ترفندهای دیگری هم زده ومیزنندهمانند تأسیس رسانه های تصویری وباانواع طراپف الحیل ونيرنگ که همانندمین گذاری درسراسرجهان برای بقای خودشان وغارت مملکت میباشد. خلاصه اینکه درآمدنفت وگازومعادن دیگرملی وحتی سفره های فقیرانه ی مردم رابهمین صورت همچنان به تاراج میبرند. ماعلیه اینگونه اهداف ستمکارانه وغیربشری این نظام وحشی تآخرین نفس هستیم. تابرقراری حکومت مردمی راهی نمانده است. بنابراين، بينشمان راازمطلقگرائي ومردگي اخلاق درجامعه به نگاه نسبي تبديل نموده كه روش همايون وهمانندانش ازقبل وپس ازوي اثربخشي خوبي درزنده كردن اخلاق خوب جامعه داشته واجتمعات ايرانی پويائي، تكامل وتبلورشعورانقلابي خودرابراي كسب آزادي ورفع انواع تبعيض درخلال اين مدت بكاربسته اند. خوشبختانه دربين همين گروه های سبزهم افرادي مانندخانم مسيح علينژاد بايستي آنچنان مطالبي رابنويسندكه خوب ازبدشناخته شده وسبزها يك به يك مطالب گوناگون رابسنجند وبافكرسليم خودهمانند فولاد،آبديده ترگردند ودراين مسيرتغييرگامهاي گسترده تري بردارند. درپايان خوشحالم ازاينكه اگرآقای همايون بدلائلي دركانال يك غيبت دارند،نويسندگاني مانندشمايان هستند كه درهنگام بروزمسائل سياسي روز،تجزيه وتحليلهاي نسبتاًخوبي رادروبگاههايشان بنگارند. می پذيرم كه عادت نديدن آقای همايون برای همه دوستداران دراين اوضاع واحوال براي بينندگان وهوادارانش كه برخی ازآنهامعتادان مريضگونه ي تصويري منفعل بت سازبادمجان دورقايچي ميباشند! خيلی سختاست؛ ولی اميدبه اين دارم كه تاكنون بسياری ازاعضای خانوادۀ ماهستيم وهوادارانش، به گفتۀ خوداقای شهرام همايون تاكنون بامباحث بسياری كه درمواردمختلف پايداري درمقابل ظلم وستم بيان داشته اند، شهرام همايونهای زيادی بوجودآمده باشندوبنوانندروی پای خود دراين مسيربايستند! هيچ نگران نباشيد، ايشان بعدازتمدّد اعصاب واجتمالاًايجادانسجام بين سايررسانه ها باعزم وارادۀ قاطعتری به برنامه ي آخرين لحظه برميگردند.اينگونه غيبتهاهرزگاهي به هردلائلي ميتواندبه عنوان كارآموزي بينندگانش كه بيشمارند،سازنده هم باشداشايدبعضي ازآنهابه خودآمده وازفعل به عمل درآيند! پاينده ایران-ماهم هستیم

    پاسخحذف
  2. خوشحالم ازاينكه اگرآقای همايون بدلائلي دركانال يك غيبت دارند،نويسندگاني مانندشمايان هستند كه درهنگام بروزمسائل سياسي روز،تجزيه وتحليلهاي نسبتاًخوبي رادروبگاههايشان بنگارند. می پذيرم كه عادت نديدن آقای همايون برای همه دوستداران دراين اوضاع واحوال براي بينندگان وهوادارانش كه برخی ازآنها(سوء تفاهم نگردد)معتادان مريضگونه ي تصويري منفعل بت سازبادمجان دورقايچي ميباشند! خيلی سختاست؛ ولی اميدبه اين دارم كه تاكنون بسياری ازاعضای خانوادۀ ماهستيم وهوادارانش، به گفتۀ خوداقای شهرام همايون تاكنون بامباحث بسياری كه درمواردمختلف پايداري درمقابل ظلم وستم بيان داشته اند، شهرام همايونهای زيادی بوجودآمده باشندوبنوانندروی پای خود دراين مسيربايستند! هيچ نگران نباشيد، ايشان بعدازتمدّد اعصاب واجتمالاًايجادانسجام بين سايررسانه ها باعزم وارادۀ قاطعتری به برنامه ي آخرين لحظه برميگردند.اينگونه غيبتهاهرزگاهي به هردلائلي ميتواندبه عنوان كارآموزي بينندگانش كه بيشمارند،سازنده هم باشداشايدبعضي ازآنهابه خودآمده وازفعل به عمل درآيند! پاينده ایران-ماهم هستیم

    پاسخحذف