۱۳۸۹ تیر ۳۰, چهارشنبه

ما بچه های ایران

 ما بچه های ایران یتیم هستیم؛ تنها هستیم؛ بی کس هستیم؛
به ویژه ما نسلی که بعد از انقلاب 57 به دنیا آمدیم، تا چشم بازکردیم، در آن معصومیت کودکی، در گوش هایمان صدای دلخراش اذان بود.
ما را با آن دینی بزرگ کردند که 14 قرن پیش بنام آن به کشور و ناموسمان تجاوز کردند.

رنگ لباس سیاه بر تن خواهر و مادرمان، رنگ آشنایی برایمان بوده و چشمهایمان به آن عادت کرده است.
تا آمدیم شادی دوره ی کودکی را درک کنیم، در نوجوانی و جوانی خون و اعدام عزیزانمان را دیدیم.
شاید برای بسیاری از ما بخشیدن پدر و مادرمان برای انقلاب لعنتی سی سال پیش سخت باشد، اما آنها هم از این زندگی خیری ندیدند؛ آنها هم نسل سوخته هستند.

ما در دوره ی این حکومت به دنیا آمدیم!
ما شادی ندیدیم در حالی که مردمانی شاد بودیم؛
همه چیز را از ما گرفتند!

وقتی از سختی ها و دردهای خودمان بگذریم، و نگاهی به ایران بیندازیم، می بینیم که ایران هم در غم و سوگ فرو رفته است؛
روان نیاکان از فرزندان رنجیده است؛
کوروش و زردشت و بابک و آرش، از فرزندان خود انتظار بیشتری دارند؛
مادر همه ی ما -البرز کوه- بیمار و رنجور است و نیاز به پرستاری دارد؛
بیایید به مادرمان بد نکنیم؛
بیایید به کوروش بد نکنیم؛
بیایید اهل عمل باشیم، هرچند رنج و سختی زیادی دیده ایم، اما ایران را فراموش نکنیم؛ چراکه ایران موضوع اصلی ماست و تا زمانی که فرزندان شایسته ی ایران دست به حرکت و عمل نزنند، حتی اگر حکومت سقوط کند، آب از آب تکان نمی خورد!
***
به امید ایران مبتنی بر خرد و مهر
ایدون باد

سروش

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر