در كاخ گودرز كشوادگان تهى شد ز گردان و آزادگان
در سوگ فرزندان گودرز کشواد، یلان سرزمین بلوچستان
انفجار دیروز در استان سیستان و بلوچستان باردیگر موجی از خون و سوگ را در این خطه ی کهن سرزمینمان به راه انداخت. ساکنان سرزمین رستم، بار دیگر به دلیل وجود یک حکومت مرکزی بی لیاقت و درگیری های قومی که آتش خشم آن را حکومت جمهوری اسلامی افروخته تر می کند، سوگوار و داغ دار شدند. در سرزمین زابلستان و بلوچستان که فقر و نابرابری و اختلاف طبقاتی و مذهبی بیداد می کند.
در طول تاریخ پرفراز و نشیب ایران و حتی بسیاری از کشورها و مراکز تمدنی دیگر بارها شاهد بوده ایم که وقتی حکومت مرکزی یک سرزمین دچار تشنج و درگیری درونی و بی کفایتی است، آن هم در کشور پر قوم و متنوعی چونان ایران، در نتیجه ی این اختلاف در درون حکومت مرکزی، حکومت ها و قومیت های اطراف ایران از شرق (بلوچستان و خراسان) تا به غرب (کردستان و کرمانشاهان) و سرتاسر مرز و سرحد این کشور، به دلیل نابرابری ها، سرکوب ها و غفلت حکومت از پرداختن به حقوق حقه ی این هم میهنان، دست به اعتراض می زنند، و وقتی نیروهای سرکوبگر حکومت مرکزی با تندی، شدت و خشونت با آنها برخورد می کنند، طبیعی است که ساکنان نواحی مرزی و سرحدادت که از رنج طبقاتی و سیستم نابرابر خسته و دلزده شده اند، واکنش نیروهای نظامی را چونان خودشان با خشونت می دهند و مصداق این ضرب المثل که "در دعوا حلوا تقسیم نمی کنند!!!" در این درگیری ها ی خون بار عده ای مردم بی گناه نیز کشته می شوند. در درازنای تاریخ همواره این حکومت های حومه ای و مرزی از شرایط نابسامان حکومت مرکزی استفاده کرده و با شکست نیروهای ضد خود و اتحاد با نیروهای دیگر بر علیه حکومت مرکزی قیام کرده و آن را در هم کوبیده اند.
قصد من در اینجا دفاع از این گروها و یا کوباندن آنها نیست؛ مسلما" کشتار و خون ریزی به هر دلیلی در هر جای دنیا توسط هر کسی محکوم است، اما آنچه باعث پیدایش این حرکت ها و شورش ها در ایران طی این سی سال شده است جمهوری خونخوار و دَد منش اسلامی بوده و هست. برخورد این نظام ستمگر که خود در سرکوب و کشتار دست هر گروهکی را از پشت بسته است با این حرکت ها که خود زاییده ی آنها بوده، همواه خصمانه و خشونت آمیز بوده است، ریگی و جوانان دیگر را که به هر دلیلی در گروهی به نام "جندالله" بوده اند، بدون یک ار روانشناسانه و یک ارزیابی همه جانبه اعدام می کند، تا ابعاد خشونت و تازی صفتی خود را هر چی بیشتر به نمایش بگذارد.
به یاد دارم چند سال پیش دو نفر جوان به دلیل تجاوز و قتل کودکان دستگیر شدند، در آن زمان این حادثه در ایران و جهان بسیار سر و صدا ایجاد کرد، این حادثه هر چند بسیار تلخ و تاسف آمیز بود، اما نیاز به یک کار مشاوره و روانشناسی طولانی داشت تا مشخص شود اساسا علت بروز همچین حوادثی چیست و چرا طی سه دهه ی گذشته این حوادث انقدر تکرار شده و هر چه عوامل آن اعدام شدند و یا سنگسار شدند، اوضاع بهتر که نشد بلکه بدتر نیز شد. خلاصه این دو جوان که یکی از آنها "محمد بیجه" نام داشت و جوانی بسیار باهوش بود و در کودکی به او تجاوز شده بود اعدام کردند، به یاد دارم حدود دو یا سه ماه بعد از این حادثه در شهر اصفهان مردی را دستگیر کردند که به کودکان دختر تجاوز کرده بود!!! و این تازه اول بروز این حوادث بود.
به راستی مقصر و مسبب اصلی همه ی این حوادث تلخ سیاسی یا غیر سیاسی چه دستگاهی می تواند باشد جز نظام اسلامی حاکم بر ایران؟
تا زمانی که بحث قومیت و اقلیت و این مرزبندی ها در ایران ما به دست حکومت اشغالگر باشد، این حرکات و این گروهها بیشتر و بیشتر خواهند بود و تعداد بیشتری از هموطنانمان کشته می شوند، جمهوری اسلامی باید بداند با این برخوردهای قومی حزبی و اعدام ها نه تنها اوضاع را آرام نمی کند بلکه نفت بر آتش سوختن خود می ریزد.
نظام اشغالگر و مردم کش و ضد ایرانی و ضد انسانیت و ضد عشق جمهوری اسلامی باید برود و این نه یک شعار که واقیت جاری و مسلم تاریخ و سرنوشت محتوم حکومت های دیکتاتوری است
نظام پلید حاکم بر کشورمان، برای به ظاهر مقابله با این گروه ها در سرحدات کارهای مذبوحانه و غیر انسانی زیادی کرده و می کند؛ از جمله: دستگیری یک نوجوان 15 ساله بلوچ که برادرش عضو گروه جندالله بوده است و خواستن از خانواده برای تحویل برادر بزرگتر و در غیر این صورت اعدام کودک 15ساله. و دیگری، در کردستان نیروهای سرکوبگر سپاه پس از کشته شدن یکی از عواملشان در درگیری با گروه پژاک، برای ایجاد جو ترس در منطقه و نیز نشان دادن وحشی بودن گروه پژاک، اقدام به سلاخی و بریدن اعضای بدن این جنازه می کنند و در شهر می گردانند.
به راستی با چنین رژیم خونخواری چگونه می توان رفتار کرد و آیا پیدایش و انجام این دست عملیات با وجود این رژیمی که خود یاغی و یاغی پرور است امری دور از ذهن است؟
پس در چنین شرایطی نه تنها همه ی گروها و احزاب سیاسی و قومیت ها، می بایست در راستای حرکت مدنی ضد رژیم سازمان یابند، بلکه مردم ایران نیز فارغ از هر حزب و دسته ای باید با توجه به این شکننده بودن رژیم، آماده هر حرکت اعتراضی مدنی و هر آکسیونی باشند
به امید آنکه به زودی از شر این نظام تمامیت خواه و توتالیتر آزاد شویم و همه ی گروه ها و قومیت ها نیز بتوانند در ایرانی آزاد و فدرال به خواسته های قومی و نژادی خود برسند و همه ی گروه های به اصطلاح تجزیه طلب نیز که به اعتقاد نگارنده بیشتر یاغیانی از جنس خود رژیم هستند و صرفا به دست خود رژیم برای ایجاد تفرقه و اختلاف در مبارزات مردم ایران گماشته شده اند، دیگر حوس جدایی را از سر بیرون بریزند؛ ایران یک کشور و تمدن واحد است، یک ملیت دارد و صدها قوم و مذهب
***
پاینده ایران
ما هستیم
سروش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر