۱۳۸۹ تیر ۸, سه‌شنبه

جشن تيرگان؛ مرزباني آرش و سرخگون چهره ي بابك


"تِشَتر، ستاره ي دارنده ي شكوه و فروغ و فرّ را مي ستاييم، همو كه شتابان به سوي درياي فراخ كرت (پارس) مي تازد، چونان آن تيرِ در هوا پرّاني كه آرش برترين تيرانداز ايراني از كوه دماوند به سوي رود جيحون انداخت؛ آنگاه اهورامزدا در آن دميد، پس آنگاه ايزدان آب و گياه و مهر فراخ چراگاه (اناهيتا) آن تير را راهي و مرزي پديد آوردند..."
 اوستا، تيريشت، كرده ي چهارم
 
تير روز (سيزدهمين روز از ماه تير باستاني) از تير ماه يا 10تير خورشيدي سال 2569 ايراني و 3748 زردشتي و 1389 خورشيدي:
سيزدهمين روز در هر ماه باستاني ايران، تير يا تيشتر نام دارد و بنابر اسطوره هاي ايران باستان، ايزد تير در اين روز به باريدن باران و داد و دهش ياري مي رساند. چنين روز خجسته اي را "جشن تيرگان" مي نامند كه يكي از بزرگترين جشن هاي ايران باستان است.
روايت است كه در زمان پادشاهي منوچهرشاه پيشدادي، چون افراسياب توراني بر منوچهر پيروز شد و او را در طبرستان محاصره نمود، هر دو حاظر به سازش شده و قرار بر اين شد كه آرش، جوان دلير ايراني از بلنداي قله ي دماوند تيري بر چله ي كمان نهد و آن را پرتاب نمايد. اين تير در كنار رودخانه ي جيحون (آمودريا) بر تنه ي درختي نشست و مرز ايران و توران پيدا گشت.
داستان ديگري كه درباره ي جشن تيرگان آمده آن است كه در زمان ساسانيان و پادشاهي فيروز، هفت سال در ايران خشكسالي روي داد و در چنين شرايطي مردم رو به بيابان آوردند و با نيايش خود، از اهورامزدا آرزوي باريدن باران كردند و پس از آن بارش باران آغازيد... و به شادي اين مهر يزدان در چنين روزي ايرانيان به يكديگر آب مي پاشند (جشن آب پاشونك).
آيين برگزاري اين جشن بدين گونه است كه چند روز پيش از جشن تيرگان خانه و سرا را از درون و برون پاكيزه مي كنند و بامداد روزِ جشن همه آب تني نموده و جامه ي نو مي پوشند. نيز در اين روز، تارِ نازكي كه به نام تير و باد مشهور است كه شايد نشانه ي رنگ هاي رنگين كمان و يا كمان معروف آرش باشد، به هم مي تابند، آن را تا بامداد روز تير بر موچ دست خود مي بندند و 10روز بعد (روز بيستم تيرماه) در روز باد، به باد مي دهند.
***
جشن تيرگان، يادآور جان فشاني آزادمردان ايران زمين و خردورزي آنان است.
وقتي عشق و خرد با هم مي آميزد، اكسير جان بهايي بي ارزشي دارد. آرش با مهرورزي و خردورزي جانش را به ايران هديه داد.
شگفتا، در اين هنگامه ي حساس ايران و شورش و يورش بيگانگان به خاك اهورايي و سرزمين آرش، جشن تيرگان امسال رنگ و بوي ديگري به خود مي گيرد و از آن پرشورتر، همساني و هماهنگي اين روز با زادروز بابك خرمدين است. او نيز در زمان اشغال ايران به دست بيگانگان جانش را به خاكش و سرش را به دار آزادگي بخشيد

ما ايرانيان درون مرز همچون همه ي ايرانيان، اين روزهاي نيك را در هنگامه ي نه چندان نيك ميهن به فال نيك مي گيريم و اميد داريم تا الگوهاي ايراني را نه در حد حرف و سخن بل تا سرحد عمل به شيوه و رسم آنها، بالا بكشيم.
آرش، جانش را در چله ي كمان نهاد تا مرز پرگوهر را فراخ و گسترده دارد و بابك خونش را بر چهره اش ماليد تا سرخ رو و زيبا به فرزندانش ادامه ي مبارزه و حركت را نشان دهد.
براي فرزند شايسته ي آرش و بابك بودن آماده باشيم...

آرش به فروغ و نور ايمان
آن روز بلندِ تيرگان را،
 بنوشت به قلب سرخ تاريخ،
با خامه ي عشق و جوهر جان،
بنهاد يكي نشان جاويد،
بر سينه ي افتخار انسان
يعني كه ز جان، گذر توان كرد،
در آتش خشم و كين، خطر كرد
وز بازي آسمان، حذر كرد
ليكن دل خود، ز مهر ايران
هرگز نتوان بريد آسان

***
پاينده ايران
ما هستيم


زمزمه جویبار حاصل یک بودن است
غرش سیلم کنون ، گر نروم نیستم
 
باز نگردم به جوی جوی مرا جای نیست
پارسیم چون خلیج ، گر نروم نیستم
فراخوان سخنگوي "جنبش ملي ما هستيم" –شهرام همايون- براي شعارنويسي داخل ايران به مناسبت 18تير
 
11سال پيش در روز 18تيرماهِ سال 1378خورشيدي، جنايتي ديگر در ايرانِ اشغال شده توسط رژيم اشغال گر رخ داد و كوي دانشگاه تهران كه قلب تپنده ي اعتراضات دانشجويي بود، به خاك و خون كشيده شد.

جنبش ملي ما هستيم از ديرباز با انجام كارهايي همچون: حضور در مقابل سفارت كشور امارات براي هشدار دادن به بي حرمتي كشورك امارات به خليج هميشه پارس و نيز بي خيالي نظام دَدمنش حاكم بر ايران، حضور در آرامگاه كوروش بزرگ براي گراميداشت او، نصب يكپارچه ي پرچم شير و خورشيد در بسياري از شهرهاي ايران و نيز شعارنويسي پيوسته، پويندگي و زنده بودن خود را به عنوان جرياني ملي – ميهني جداي از وابستگي به حزب و دسته ي سياسي خاصي، اعلام داشته است.
 
بدين وسيله از سوي آقاي شهرام همايون، سخنگوي جنبش ملي ما هستيم، روز 18تير از همگي فعالان و اعضاي جنبش ملي ما هستيم در داخل ايران براي دور جديد شعارنويسي دعوت به عمل مي آيد تا بار ديگر همه با هم يك صدا فرياد بزنيم:

موجم اگر مي روم
گر نروم نيستم
ما هستيم

 
هموندان جنبش ملي ما هستيم در داخل ايران


7 تير 2569 ايراني
28 جون 2010 ميلادي

۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبه

روزنوشت هاي سروش

:كوروش بزرگ 2500سال پيش گفت
همه ي نبرد من با تاريكي و ناداني است و براي زدودن تاريكي، شمشير برنمي كشم بلكه چراغ برمي افروزم

وقتي به تاريخ پرهياهو و دور و دراز ميهنم مي نگرم، در هر زمان و زميني انسان هايي زاده شده و زيسته اند كه هر يك به نوعي در زمينه اي به پيروزي و شكوفايي و بزرگي رسيدند و در طول اين تاريخ درازآهنگ، باعث ارزش و بالش ايران و ايراني شدند. در كشورداري و حكومت و دلاوري و رزم و جنگ آوري و يا در هنر و زبان و شعر و ادبيات و غيره
اين افراد متناسب با ظرف زماني و مكاني كه در آن بودند، انعطاف و شكل يافتند و اعتراض يا رضايت خود را به شرايط زمان و حكومت هاي موقع خود (كه از قضا در كشور ما در طول چندين سده كم از حكومت هاي بيگانه و غارتگر نبوده است، از جمله 1400سال گذشته و هم زمان با هجوم اعراب و تسلط اسلام) نشان دادند. شاهان و سرداران بزرگي چون كوروش و داريوش و آريوبرزن و بابك خرمدين و نادرشاه و رضاشاه و مصدق و محدرضاشاه و تيمسار رحيمي و غيره
در زمينه ي كشورداري، با توجه به شرايطي كه در آن بودند كارهايي كردند كه به سود ميهن و هم ميهنانشان بود. فردوسي و حافظ و خيام و سعدي نيز با زبان و بيانشان به نبرد با دشمنان ايران رفتند و از خود نامي برجاي گذاشتند
اما نكته ي مشترك و زمينه ي مثبت همه ي اين افراد در اخلاق و رفتار بوده است؛ يعني همگي آنها براساس يك نظام اخلاقي-رفتاري مشترك عمل مي كردند، چيزي كه مي شود از آن به عنوان فرهنگِ ايراني-آريايي ياد كرد. يعني هيچ كدام از اين افرادي كه نام بردم نه اهل فحش و بد و بيراه بوده اند و نه اهل خشونت و حس كينه و در كل پا را از دايره ي فرهنگ ايراني-آريايي به دايره ي فرهنگ غير ايراني نگذاشتند و
روز موفقيت اين افراد نيز همين بوده است
آنها هيچگاه با ابزار و روش دشمن به مبارزه با دشمن نرفتند؛ كوروش هيچگاه مانند سرداران و شاهان ستمگر زمانش عمل نكرد و رمز پيروزي و بزرگيش نيز در همين بود و بخاطر همين محبوب جهانيان شد و اكنون نيز هست. بابك خرم دين و بهزادان (ابومسلم خراساني) به مبارزه با فرهنگ بيگانه اي رفتند كه بنام دين، ايرانيان را موالي و زيردست ناميده بود، آنها را خفيف و كم ارزش معرفي كرده بود و خون مردم را در شيشه مي كرد. توجه داشته باشيد كه سردار دليري چون بابك كه بيست و چهار سال از بهترين سال هاي عمرش را به مبارزه با اعراب و خليفه ي ستمگرشان پرداخت، هيچگاه به دين، باور و ايمان كسي نتاخت و با وجود آنكه اعراب به نام اسلام از زمان تهاجمشان به ايران، بدترين جنايات را كرده بودند، اما بابك نه با شعار الله اكبر (ابزار دين) به مبارزه با دشمنان غير ايراني ايران رفت و نه با شعار مرگ بر الله و مرگ بر اسلام (حربه ي حمله به دين)
در تاريخ معاصر نيز رضاشاه به درستي و زيركي مشكل اصلي مملكت را در دخالت مذهبِ دست ساخته ي مولايان در امر حكومت، قضاوت و آموزش و پرورش دانست و لذا دست اين طبقه ي سودجو و كلاه بردار مذهبي (مولايان) را از امور حساس مملكتي كوتاه كرد. توجه داشته باشيد كه شخصيتي مثل رضاشاه هيچگاه در طول دوره ي حكومتش به هيچ عقيده و مسلكي توهين نكرد و مثلا" نگفت: "هركسي نماز مي خواند نجس است و ..." براي نمونه ي آخر، تيمسار رحيمي را مي آورم، مردي كه تا ياد دارم از پدربزرگم در مورد ويژگي هاي نيكوي اخلاقيش شنيده ام و هميشه الگوي زندگيم بوده است و اخيرا" نيز آقاي شهرام همايون در برنامه يشان به شايستگي از ايشان ياد كردند. زنده ياد رحيمي كه در طول عمر كم اما مفيد خود همواره تابع نظم و ايران پرستي و تبعيت بي چون و چرا از مافوق و عدم سركشي و بوده است و همواره در فكر گرفتن دست انسان نيازمند و فقير. ايشان در زمان مرگ و اعدام شدنشان نيز از مواضع خود كنار نكشيدند و با دلاوري از آن دفاع كردند. چنين اشخاصي در تاريخ دور و دراز ايران كم نبوده و نيستند؛ اما شوربختانه با اين افراد چه در زمان خودشان و چه در جريان تاريخ برخورد دوگانه اي شده است. از يك سو نظام جمهوري اسلامي كه ما الآن در زمان حيات و روي قدرت بودن آن هستيم، اين افراد را در تاريخ تحريف شده اش كه سي و يك سال است به خورد مغز جوانان داده ، وارونه جلوه داده است و از سوي ديگر برخورد ما نيز با چنين شخصيت هايي چندان شايسته نبوده، چرا كه مثلا آمده ايم و فقط بدي ها و نقاط ضعف يك شخص يا دوره ي تاريخي را بدون بكار بردن خرد و بدون تطبيق آنها با شرايط قبل و بعدشان و صرفا براساس آن چيزهايي كه از يك شخص شنيده ايم، ديده ايم. براي نمونه به دوره اي چون صفويه و شخصيتي چون شاه اسماعيل صفوي اشاره مي كنم: خوب، ما بايد اين دوره ي تاريخي را مورد مطالعه قرار دهيم و همچنين با بينش كامل به دوره ي قبل و بعد اين حكومت و شخص شاه اسماعيل بنگريم و سپس دست به ارزيابي بزنيم و به اين نتيجه ي كلي برسيم كه: "نكته ي مثبت دوره ي صفويه و شاه اسماعيل:برقراري يك حكومت يك پارچه براي اولين بار از زمان اسلام تا آن روز؛
نكته ي منفي دوره ي صفويه و شاه اسماعيل:به رسميت شناختن مذهب و فرقه اي دست ساخته به نام شيعه و ايجاد مرز بين گروه اكثريت (شيعه) و اقليت (اديان و مذاهب ديگر غير از تشيع) ... خوب، آيا اگر ما اينگونه با خردمان و براساس مطالعه مان و نه صرفا ديده ها و شنيده هاي متواتر (متواتر: اموري كه در درستي كامل آنهاهيچ ناقلي به طور كامل يقين ندارد) به بازشناسي تاريخمان بپردازيم، آْيا هرگز زير بار پديده اي بنام زودباوري و پذيرش تاريخ جعلي مي شويم؟ ، آيا هرگز دچار دور باطل تاريخ مي شويم؟ ، آيا هرگز زير بار افرادي مثل خميني، خامنه اي، احمدي نژاد، موسوي، كروبي، كديور، سروش، گنجي، سازگارا، مهاجراني و... مي رويم؟ ، آيا هرگز استدلال مسخره اي چون "گزينش بين بد و بدتر" وجود خواهد داشت؟ ، آيا هرگز نيازي به سي سال-سي سال انقلاب كردن خواهيم داشت؟
غرض از مواردي كه در بالا ذكر كردم كه شوربختانه طولاني هم شد، شايد بيشتر حرف هاي ديروز كديور بود. حقيقتش ديشب كه حرف هاي كديور را شنيدم خيلي عصباني شدم و شايد موقتا" اساسنامه جنبش ما هستيم را هم رعايت نكردم (و بددهني كردم) اين سوالات كه: "آيا مردم ايران بار ديگر خردشان را خواهند باخت و مثل اشتباه سي و يك سال پيش، دچار توهم و بي خردي خواهند شد و تفكر كديور-موسوي-كروبي و چه چه را جاي شرايط فعلي خواهند نشاند؟ آيا بچه ي انقلاب اسلامي را مردم ايران باري ديگر چون خود انقلاب در آغوش خواهند گرفت؟" به هر حال اين خيلي خشمگينم كرد. اما مثل هميشه سخنان آقاي همايون آرامم كرد
شهرام همايون به عنوان انساني خردمند و مهرورز، مرا به ياد اين گفته ي كوروش انداخت كه:
"نبرد من با تاريكي و ناداني است و براي از بين بردن ناداني و تاريكي شمشير نيكشم بلكه شمع روشن مي كنم" 
آري، آقاي همايون عزيز، من در ايرانم و با تمام وجودم با شما هم عقيده و يك راي هستم. مردم ايران از خشونت خسته شده اند، از كينه، حس بي رحمي، انتقام، غيبت، تمسخر، حسادت و دروغ؛ همان خصلت هايي كه در وجود آقاي خميني و در چارچوب نظام سي و يك ساله ي جمهوري اسلامي تجسم يافته و مثل افيوني به خون مردم ايران تزريق شد؛ همان مردمي كه دنبال آرامش و شادي و اميد و پاكي هستند
آقاي همايون، جمهوري اسلامي مردم را معتاد كرد، البته قبل از آن كه به مواد مخدر معتاد كند، به خشم و كينه و نفرت معتاد كرد. تا مردمي كه ذاتا و بالقوه اهل عشق  بودند، ديگر دنبال عشق نروند
يك سال پيش، در يك همچين روزهايي مردم خواستند كه از اين اعتياد و از قاچاقچيان اين مواد (يعني خشم و كينه و دروغ و غم و پستي و پلشتي و اختلاف و تفرقه) دست بردارند و ترك عادت بد بكنند و قاچاقچيان را هم (كه همانا سيستم جمهوري اسلامي و عوامل آن از بالا به پايين بودند) از ميهن بيرون رانند و ايران و ايراني را از افيون خشم و توهين سم زدايي نمايند؛
همه با هم اين سرود را سر دادند

ما آمديم غوغا كنيم      زنجير از پا وا كنيم
رسم كهن رسوا كنيم      آيين نو برپا كنيم
بذر عدالت در وطن     پاشيم و شادي ها كنيم
مردم گفتند: ما رسم قديمي خشونت و اهانت و غم و سياهي شما را نمي خواهيم، ما مردم شادي هستيم، دنبال آرامشيم:

پندار نيك، گفتار نيك     كردار نيك آيين ماست
ما عشق را هم سنگريم    محبوب خد را در بريم
محبوب ما ايران ما      نام خوشش در جان ما
ما مردم عاشق و مهرورزي هستيم و دنبال برگرداندن اين عشق و مهر به ايرانيم؛ ايران يعني عشق و ايران بهترين معشوق است:

ما را هواي خواب نيست     در شام ما مهتاب نيست
ايران، جهان شعر و نور    از آتش است، مرداب نيست
آزاده ايم    ،   آزادگي      شايسته ي مرداب نيست

آري،‌ما ايراني ها ديگر خسته شده ايم از خمودگي و غفلت و از خواب خرگوش وار. آنقدر كه ديگر حواسمان نيست، بواسطه حكومتي كه با زيبايي دشما است، شب هايمان مهتاب دارد. دزدان زيبايي، مهتاب را هم از آسمان شب دزديده اند؛ ما ديگر نمي خواهيم مثل مرداب راكد و بي تحرك باشيم، چون ايران ما هم كه سرزمين آزادگان است هرگز مثل مرداب و گندآب ساكن نبوده است؛ انسان آزاده را شايسته ي آن نيست كه ساكن و ساكت و دل سپرده به قضا و قدر باشد
مردم براي بازپس گيري حس شادي و آرامش و آزادگيشان خروش كردند و اين گونه با متانت فرياد زدند:

از من و ما گذر كنيم    به خويشتن سفر كنيم
بيرون شويم از هاله ها   همراه سيل توده ها
آزاد كنيم مام وطن
از شر ديوان و دَدَان     از ياوه گويان و بدان
با اتحاد و يك دلي گلزار و آبادش كنيم     شاد و پر از دادش كنيم

بزرگترين پيام شهرام همايون و شهرام همايون ها كه به راستي تك تك بچه هاي جنبش ما هستيم هستند، همين مي باشد: ما اهل مهر و خرديم؛ هر كس كه غير از ما مي انديشد و با ما اختلاف سياسي-مذهبي دارد را به رسميت مي شناسيم و تاب شنيدن نظرات مخالفش را داريم
با دين كسي سر عناد و دشمني و فحاشي نداريم. شهرام همايون و شهرام همايون ها كه مي خواهند فرزندان خلَف و شايسته ي كوروش باشند، بجاي شمشير كشيدن براي از بين بردن ناداني، شمع مي افروزند و دانايي و آگاهي را جانشين جهل و نابخردي مي كنند، پس به جاي حمله به دين كسي -همان كاري كه در راستاي ميل و خواسته ي دشمن است، كاري كه باعث تضعيف اپوزيسيون واقعي ضد نظام جمهوري اسلامي و تقويت نظام اسلامي و پوزخند ماموران وزارت اطلاعاتش مي شود و هم باعث دلخوري هم ميهناني كه به هر روي اعتقادات مذهبي دارند- بجاي همه ي اين كارهابچه هاي ما هستيم مثل شهرام همايون، كتاب دو قرن سكوت يا قرآن به زبان فارسي و يا گاتاهاي زردشت هديه مي دهيم، تا مردم دينشان را بشناسند. تا خودشان با خرد ايرانيشان نقطه ي اتصالشان به هم را پيدا كنند و بدانند كه نقطه ي پيوند در ايراني بودن است نه اسلامي بودن، نه شيعه بودن، نه سني بودن، نه زردشتي بودن، نه مسيحي بودن و غيره
هم آنهايي كه تبليغ مذهب مي كنند مثل آقاي عبدالكريم سروش و هم آناني كه نبرد با دين مي كنند، مثل آقاي ايكس يا خانم ايگرگ، به خوبي مي دانند كه مردم، خود خرد و عقل دارند؛ اما به جاي آنكه به مردم ياد بدهند كه از اين خردشان چگونه استفاده كنند، آنان را سركوب مي كنند و باورهاي درست يا غلطشان را به تمسخر مي گيرند
اين كار درستي نيست؛ به مردم روش شناخت را ياد بدهيد تا ديدگاهشان را به دين كه همانا برگرفته از امور ظاهري، انتزاعي، شنيدني و خرافي است تغيير دهند؛ كتاب دو قرن سكوت يا قرآن به زبان پارسي به آنان بدهيد تا بدانند قبل از شيعه يا سني يا زردشتي بودن ايراني هستند

در پايان خطاب به آقاي كديور و سيستم تفكري كديوري-موسويي0كروبيي مي گويم؛ گوشها و چشمهايتان را شستشو دهيد تا با رسايي بشنويد كه مردم مي گويند

نه غزه نه لبنان نه مسكو نه پكن نه هيچ جاي ديگه
فقط فقط فقط ، جانم فداي ايران ، جانم فداي ايران

و چه زيبا گفتاريست

***
پاينده ايران
ما هستيم

آقاي كديور، گوش ها را بايد پاك كرد، چشم ها را بايد شست، تا حقيقت را ديد و شنيد

يادم است چند ماه پيش (شايد بعد از 22 بهمن پارسال) مصاحبه اي از آقاي الهام، سخنگوي دولت جمهوري اسلامي خواندم با اين تيتر: "خميني سوزي در روز قدس" كه يادم هست همان موقع هم مطلبي در وبلاگ قبلي نگاشتم
در اين مصاحبه اقاي الهام گفته بود: "در طول جريان فتنه (كه منظورش همان راهپيمايي هاي مردمي بوده) آن روزي كه از همه مهم تر بود و به نظام بيشترين اهانت شد، روز قدس بود؛ چراكه در روز 16آذر تنها تصويري از امام خميني پاره شد (اشاره به پاره شدن عكس خميني در روز 16آذر در يكي از دانشگاه هاي تهران) اما در روز قدس، تفكر امام سوزانده شد؛ يعني در روزي كه از سوي امام خميني به عنوان حمايت از مردم مظلوم فلسطين و قدس نامگذاري شده بود، به اين فرمايش امام راحل توهين شد"
آقاي الهام در آن روز مطلب درستي را گرفته بود و من مي خواهم اين بيان و ترس و اعتراف الهام را به ترس و دروغ آقاي كديورو همين طور كل جريان اصلاحات و پيروان تفكر نظام جمهوري اسلامي و قانون اساسي اسلامي ربط دهم كه اكنون چند صباحي است رخت سبز پوشيده اند و داعيه ي حمايت از مردم دارند!
در روز قدس كامل ترين و ايراني ترين شعار سر داده شد و همه شنيدند:
نه غزه نه لبنان؛ جانم فداي ايران
 از يك سو، غزه و لبنان در اين شعار نماد و سمبل همه ي بيگانگاني هستند كه نه تنها خيرشان به ايران نرسيده، بلكه فتنه ي 1400سال پيش و آن جنايت ها كه هيچ حافظه ي تاريخي منصفي قادر به ناديده گرفتن آن نيست، را به ياد مي آورد. از ديگر سوغزه و لبنان نماد كل منافع مالي و نظامي جمهوري اسلامي است كه در صورت تعطيل شدنشان، بساط و بازار نظام جمهوري اسلامي هم كساد و بسته مي شود. و مردم اين را به درستي و هوشياري فهميدند
اگر يادتان باشد، در همان روزها و طي بيانيه (شماره ي نميدانم چندم!) آقاي موسوي اعلام شد كه "گروهي با دادن شعار نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران ساختارشكني كردند و شعار درست اين بود: هم غزه هم لبنان جانم فداي ايران!"
اين توهم پردازي و دروغ كاري و ترسويي آن روز چندان جدي گرفته نشد و همه گفتند: موسوي منظورش اين نبوده، يك چيز ديگر بوده و از اين حرف ها! تا امروز و صحبت هاي مشابه آقاي كديوركه موسوي را رهبر شايسته ي جنبش سبز مي داند و مثل بقيه ي مبلغان و دورويان هواداران اصلاحات خود را عنصري از جنبش سبز مي داند، اما براي مردم تعيين تكليف مي كند!
اگر دقت كنيم، درمي يابيم كه تلاش همگي اين افراد در نگه داشتن نام و ياد خميني در ذهن ها و بازسازي و حتي افراط گرايي تفكر خميني در جريان حركت مردمي است كه بارها به گون هاي مختلف مخالفت خود را با كل نظام نشان داده اند
اگر دو روز پيش هم، در حرف هاي خود كديور هم دقت كرده باشيد به نيكي در مي يابيد كه در صحبت هاي ايشان دوگانگي و تناقضي آشكار بود، آنجا كه گفت: "احمدي نژاد مي گويد اسراييل بايد از كره ي زمين محو شود، اين حرفها مختص احمدي نژاد هست (سپس گفت:) البته قبل از احمدي نژاد هم آيت الله خميني نيز اين حرف را زده بود!" و بعد شروع به تغيير شعار"نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران" مردمي به شعار"هم غزه هم لبنان جانم فداي ايران" آقاي موسوي و جناح اصلاحات نمود
پرسش اين است، آيا كديور و كديورها عمدا" از اين ادبيات دوگانه استفاده مي كنند و يا سهوا"؟ به راستي فكر مي كنند مردم ايران هيپنوتيزم شده اند و هنوز عكس خميني را در ماه مي بينند كه الآن نيز مشتاق تماشاي مجدد او باشند؟
پرواضح است كه آخوندهايي كه در حوضه هاي علميه شان درس مغلطه و سفسطه را بسيار آموخته اند و يكي از آنها هم همين كديور است، به خوبي مي دانند كه مردم از سيستم مولايي خسته و زده شده اند و اگر اغرق نباشد ديگر حالشان از اين حرف ها و كلك ها و منبر بازي ها و آخوندكاري ها و روشنفكر نمايي ها به هم مي خورد و حالت تهوع بهشان دست مي دهد!

كوتاه سخن اين كه، اميدوارم همه ي آنهايي كه تا به امروز ندانسته و نسنجيده از افرادي چون كديور و موسوي و كروبي و چه و چه پشتيباني مي كردند، به خود آيند و اگر به خاطر ايران دادِ حمايت از اين افراد مي زنند بدانند كه اينها نيز چون خميني و خامنه اي و احمدي نژاد و چه و چه، ايران ستيزان، ايران سوزان و ايران فروشان ديگرند
به قول حافظ:
حالي، درون پرده بسي فتنه مي رود
تا آن زمان كه پرده برافتد چه ها كنند؟

زير لباس سبز و شال سبز اقايان كديور و موسوي خيلي چيزها مي گذرد
بيدار شويد

***
پاينده ايران
ما هستيم

۱۳۸۹ خرداد ۲۴, دوشنبه

فراخوان براي گردهمايي پرچمداران شير و خورشيد و پشتيبانان ايران آريايي براي سي خرداد ؛ روز ندا


نديدم به گيتي كه نام آوري
 زند تير بر سينه ي دختري

مگر دون و پستي ، فرومايه اي
 و يا آنكه باشد ز غيرت بري

به روي زن و دختر آتش گشود
 چو موشان مخفي به مخفي گري

ندا آمد از آسمان بر زمين
 كه رسوا كند مكر و حيله گري

خونِ "ندا" ، اين شيردخت ايران زمين و صدها زن و مرد ديگر در خردادماه سال گذشته به دست اهريمن حاكم بر ايران به زمين ريخته شد ؛ ندا ، نماد زنان دلاوري است كه در اعتراض به اصل و اساس نظام حاكم بر ايران و براي بازپس گيري پرچم ملي ميهنش جانش را هديه داد.

زنان و بانوان پاك اين مرز و بوم سده هاي بي شمار است در راه آزادي وطن و مبارزه با بيگانگان ، هم پاي مردان و كدبانان جنگيده اند و خونشان بر زمين ريخته است ؛ گردآفريد ، آرتميس و يوتاب (خواهر آريوبرزن) نمونه ي زنان دلاور ايران زمين اند كه جنگيدند و جان دادند.

روز 30 خرداد ، به نام "روزِ ندا" (نماد آزادي خواهي مردم ايران) نام گذاري شده است ؛ پس وعده ي همه ي ما 30 خرداد در اعتراض به جنايت هاي نظام اهريمني حاكم بر ايران و به حرمت خون نداها و اشك هاي مادران نداها ، با شعارِ "ما هستيم ندا ، ما هستيم سهراب ، ما هستيم ترانه ، ما هستيم ايران و پاينده ايران" به هر شهر و كوي و برزن و خيابان خواهيم رفت.

***

در مملكت چو غرش شيران گذشت و رفت
 اين  عو عو  سگان   شما  نيز  بگذرد

و شما اي سران جمهوري اسلامي ، اي اهريمنان ، ضحاكان و بيگانگان ؛ بعد از سي سال جنايت و يك سال كُشت و كُشتار آشكار ، ديگر زمان آن رسيده كه بار سنگين خشم مردم ايران ، پايه هاي سست حكومت و ولايتتان را از جا بركَند. خشم مردمي كه فرزادها ، آرش ها و محمدرضاهايشان را اعدام كرده ايد ؛ نداها ، ترانه ها و سهراب هايشان را به گلوله بسته و يا به زندان افكنده ايد ، سربازايستادن ندارد.

بدانيد ، زنان و مردان ايران زمين ، فرزندان كاوه آهنگر و فريدون تا پايين كشيدن پرچم جعلي شما و برافراشتن پرچم ملي و ميهنيشان – پرچم شير و خورشيد – از پاي نخواهند ايستاد. منتظر 22 خرداد ، روز همبستگي ملي و 30 خرداد ، روز ندا باشيد.

پاينده ايران و برافراشته باد پرچم شير و خورشيد بر بلنداي برج شهياد و سرتاسر ايران

ما هستيم

***

فراخوان به تجمع در سالگرد قتل ندا در شبکه اینترنت

فیس بوک و Twitter

در سی ام خرداد سال گذشته گلوله دژخیمان ضحاک زمان قلب پاک دختر ایران زمین ندا آقا سلطان را شکافت و گل زندگانی او را پرپر کرد.میلیونها نفر در جهان با دیدن صحنه های به خون غلطیدن ندا همراه با ایرانیان گریستند.

در سالگرد شهادت ندای آزادی ایران همه با هم عصر روز یکشنبه سی ام خرداد در محل شهادتش در خیابان کارگر شمالی تقاطع خسروی و صالحی گردهم می آئیم و شمعی به یاد مظلومیت او روشن خواهیم کرد.

برای دیدن نقشه محل شهادت ندا اینجا کلیک کنید.
http://maps.google.com/maps?f=d&source=s_d&saddr=35.719149,51.391831&daddr=&hl=en&geocode=&mra=mi&mrsp=0&sz=17&sll=35.719113,51.391844&sspn=0.00351,0.008272&ie=UTF8&z=17

پيوندهاي مفيد و ضروري

:دريافت آخرین نسخه نرم افزار بیلوكس مسنجر

:u99.9 دريافت آخرين نسخه ي نرم افزار فيلترشكن اولتراسارف

:مجموعه ي پراكسي و فيلترشكن

:دريافت كتاب تاريخچه ي پرچم شير و خورشيد نوشته ي احمد كسروي

:دريافت كتاب دو قرن سكوت نوشته ي عبدالحسين زرين كوب

:دريافت كتاب پاسخ به تاريخ نوشته ي محمدرضا پهلوي
 
:دريافت كتاب اوستاي اشوزردشت ترجمه ي جليل دوستخواه
: ... دريافت سرود ملي ای ایران
:دريافت سرود ملي وطنم

: ( دريافت سرود جنبش ملي ما هستيم ( ما هستيم سهراب
***
پاينده ايران
ما هستيم