۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۱, شنبه

اسلام، زنان را "جنس کالایی" می داند نه "جنس انسانی"





بر اساس گزارش رسانه های حکومتی، علی خامنه ای، سرکرده ی جریان عفونت زای "جمهوری اسلامی" امروز در دیدار با "زنان فعال در عرصه های حوزوی و دانشگاهی و..." به جایگاه والای!! زن در اسلام و جمهوری اسلامی اشاره کرده و "گفتمان غرب در خصوص زنان را تهاجمی، سیاسی، حساب شده و مبتنی بر التذاذ جنسی مرد خوانده که به سمت سقوط، انحطاط و سرافکندگی است!!... وی با اشاره به نگاه یكسان اسلام به زن و مرد از لحاظ انسانی افزود: از دیدگاه اسلام هریك از زن و مرد به لحاظ خلقت، ویژگیهای خاصی دارند اما از لحاظ حقوق انسانی و اجتماعی و ارزشهای معنوی و سیر تكامل معنوی، هیچ تفاوتی ندارند."!!! (متن اصلی)

علی خامنه ای که خود را نماینده ی جانشین الله در زمین می داند و اینگونه از موضع امر و نهی، دروغ پراکنی و چرت گویی می کند، بسان همان بافته های زن ستیزانه ی قرآنی، نگرش وحشتناک این ایدئولوژی خطرناک را به زنان تحمیل و دیکته می کند.

یکی از سوره های قرآن بنام "نساء" به معنی زنان است که در آن اتفاقا بیشترین توهین ها به زنان شده است. سوره ی نساء، مانیفست کلی اسلام در مورد زنان است و دیدگاه و جهان بینی این ایدئولوژی را بتمامه درباره ی زن آشکار می سازد.
معمولا اسلام پناهان کوشیده اند با تفسیرهای دروغوندانه، ترجمه های مغرضانه و ماست مالی های ماله کشانه، متن این سوره را به گونه ی دیگری نشان دهند.
در این میان و از بین 176 آیه ی سوره ی نساء تنها به دو آیه و دو اصطلاح قرآنی در مورد زنان اشاره می کنم؛

1) زنان مُحصَنَهَ یا شوهردار: در آیه ی 24 این سوره از "المُحصَنات" یعنی زنان شوهر دار یاد شده است. این کلمه در فقه اسلامی به نوعی از زنای دوگانه نیز اطلاق می شود (زنای محصَنَهَ در برابر زنای غیر مُحصنَهَ) که در آن مردی با زنی شوهردار به زعم "شارع مقدس!"، "رابطه ی نامشروع و خارج از ازدواج" برقرار میکند که حکم آن هم به زعم بیشتر فقها، سنگسار نمودن زن است. (این مجازات به تازگی در لایحه ی مجازات اسلامی در ایران کاملا" به "علم قاضی" سپرده شده است که در سیستم قضایی سرسپرده ی ایران امکان دخل و تصرف های غیر وابسته در آن صد در صد است و البته برای تلبیس آن، مجازات مرگ و اعدام را جایگزین سنگسار کرده اند؛ ولی به هر روی، کشتن و جان ستاندن، کشتن و جان ستاندن است؛ خواه با سنگ و سنگسار؛ خواه با دار و اعدام!)
این آیه، مانند سایر آیات و حتا سایر سوره های قرآن، خطاب به مومنین و مسلمین مرد است (یا ایها الذین آمنوا / با صیغه ی مذکر مخاطب) الله کذایی خطاب به مردان مؤمن می گوید: زنان شوهردار بر شما حرام هستند؛ مگر زنانی که "مالک"ِ آنان شده اید. این زنان نه تنها بر شما حلال هستند و حکم اموالتان را دارند، که حتا فریضه، وظیفه و دستور الهی (=کتابَ الله / الفریضةٌ) چنین مقرر گردیده است. در صورتی که این زنان پاکدامن باشند و زناکار نباشند، می توانید پس از متعَهَ (=ازدواج موقت و صیغه) آنان را از آنِ خود کنید (=أُجُورَهنَّ).
و در پایان همین آیه، تنها شرطی که برای مردان در قبالِ "زنان ِ شوهردار ِ مورد ِ تَمَلُّک" گذاشته شده، این است که مَهریه ی(=هزینه ی تملک) آنان را بپردازند!
همین یک آیه را می توان مانیفست قرآن و اسلام در مورد حقوق نداشته ی زنان و بی ارزش بودن آنان در این اهریمن آیین دانست:
الف) زن، مانند کالایی زنده است که عقل، قدرت تمیز و اختیار و انتخابی از خود ندارد؛ بلکه مانند سفیهان (=دیوانگان)، یتیمان و صغیران که در سلسله مراتب فقه اسلامی به دلیل نداشتن قدرت تمییز و قوه ی تشخیص ناقص العقل و نیازمند قَیّم و کفیل هستند، جز ماترک، املاک و دارایی های مرد محسوب می شوند! این خوشبینانه ترین نگرش اسلام و قرآن به زنان است. و وقتی با روایات، آیات و احادیث دیگری در مورد "گناه اولیه" و گناهکار بودن ذاتی جنس مونث و زن و فریب آدم توسط حوا همراه می شود، پازل "هیچی بودن" زنان در این ایدئولوژی مخرب تکمیل می شود.
ب) در تاریخ اسلام از غنایم جنگی به عنوان املاک شخصی جنگجویان و فاتحان مسلمان یاد می شود. غنایمی که شامل اموال منقول و بی جان مانند زر و سیم و جواهرات و پارچه و اسباب و وسایل و نیز اموال جان دار مانند اسب و چارپایان و نیز کودکان و زنان می شده است. که از کودکان به عنوان برده یا حتا غلام بچه (تعبیر قرآنی-بهشتیش "غِلمان" به معنای بچه های زیبارویی که از آنان کامجویی جنسی می شود در کنار "حور" که به زنان زیبا روی بهشتی اطلاق می شود!) و از زنان نیز به عنوان کنیز استفاده می شده است. کنیز (= از ریشه ی کنیچ در زبان پهلوی به معنای دختر ظریف و زیبا که پس از حمله ی مسلمانان به ایران مُعَرَّب شد و بار معنایی خود را از دست داد و به معنی برده ی زن استفاده شد) از آنجا که اعراب آن زمان، اکثر اوقات را در جنگ و جدال حتا بر سر چیزهای کوچک می گذراندند، پدیده ی تَمَلُّکِ زنانِ شوهردار هم به همان اندازه عادی و عادت بود و چنانکه الله کذایی هم در قرآن کذایی یادآور شده، این کار تکلیف، فریضه و وظیفه ای بر دوش مسلمین و مومنین بوده است!
ج) این آیه حتا بین "المحصَنَات" یعنی زنانِ شوهردار ِ موردِ تملّکِ مومنین نیز دست به گزینش و دسته بندی زده است: زنان پاکدامن و زنان زناکار!! و مؤمن ِ مسلم تنها تشویق به مُتعَهَ و اجیر کردنِ زنانِ شوهردارِ موردِ تملکِ پاکدامن شده اند و از زنانِ شوهردارِ موردِ تملکِ زناکار برحذر داشته شده اند!!

2) زنانِ ناشِزَهَ یا نافرمان: این اصطلاح فقهی اسلامی در آیه ی 34 سوره ی نساء ذکر شده است؛ توضیح و تعریف آن را از ابتدای همین آیه می توان به آسانی دریافت: "مردان سرپرست زنان هستند (=قَوّامون) زیرا الله بعضی را بر بعضی دیگر برتری داده..." این اللهِ کذاییِ ذاتا" نژاد پرستِ مستبدِ دیکتاتور ِ اهل تبعیض، در ادامه ی همین آیه، زنان را به خاطر "نان خور بودن"ِ از اموال مردان، به دو دسته تقسیم بندی می کند: فرمانبردار (=قانتات) و نافرمان و مُتَمَرِّد (=نُشوز) و ملاکِ پاکدامن (=صالحة) بودن آنان هم همین فرمانبرداری آنان است. در ادامه ی همین آیه، اللهِ حکیم علیم کبیر!! برای زنان نافرمان یا ناشِزَةَ کیفر و مجازاتشان را بر می شمارد -حتا بدون همان محکمه و دادگاه نیم بند اسلامی!!- سلسله مراتب مجازات زنان نافرمان توسط شوهران و مالکان:
اول: ترساندن و بیم دادن (=تخافونَ) این زنان است؛
دوم: پند دادن و موعظه نمودن (=وعظوهنّ)،
سوم: پشت کردن و روی گرداندن مردان به زنان در بستر (=اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ)
و در نهایت: زدن (= والضربوهنّ) که این زدن هم بر مبنای کتاب های فقهی مانند من لایحضر الفقیه باید تا سرحدی باشد که زنان دچار خونریزی نشوند! یعنی مرد میتواند زن را جوری بزند که حتا جمجمه ی سرش کبود و دچار ضربه مغزی شود فقط شرطش این است که از بدن زن خون نیایید!...

* * *

هر جای این ایدئولوژی عفونی را که باز و واکاوی کنیم، چرک و عفونت از آن بیرون می زند. برای هر یک از این آیه ها و سوره ها و روایت ها و حدیث ها و گفته ها و بافته ها و منویات اسلامی-قرآنی می توان مثنوی هفتاد من را نوشت. مثنوی-ی هفتاد مَنی که حتا نیاز به توضیح و شفاف سازی و نتیجه گیری هم ندارد و هر انسانی که "انسانیت شناس" است، می تواند بوی گند این گندآب را ببوید و استشمام کند. گندی که حتا با لای روبی و پیرایش بخشی از آن هم نمی توان، زنگارش را زدود و امید و خیال خامی به پاکی و پیراستگی آن از پلیدی و پلشتی بست!...

سروش سکوت

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۱, چهارشنبه

کارگرانِ کوخ نشینِ شرم بر جبین



 
در حالی تقویم روز یک می (11 اردیبهشت) مصادف با روز جهانی کارگر را نشان می دهد که بیان شرح حال این ستمدیده ترین و مظلوم ترین قشر اجتماع مخصوصا در سرزمین در بند خودمان، نه به تمامه قابل بیان است و نه شنوندگان و مخاطبان این شرح حال یارای روبرو شدن کامل با زوایای زندگی نابود شده ی کارگران را دارند!

آنکه در ایران زندگی میکند، به ویژه در همین یک سال و چند ماه اخیر به خوبی میداند که باوجود شرایط وخیم اقتصادی، تورم، رکود، گرانی، بیکاری، سقوط شدید ارزش ریال و... حتا خانواده های متمول و متوسط به بالا هم دیگر نمیتوانند کفاف خرج و مخارج سنگین زندگی را بدهند.

ایران امروز، به ویژه، تبدیل به جهنم کارگران شده است. زحمت کشانی که بدون و بدور از هر سلامت و امنیت و رضایت شغلی، سخت ترین کارها را با کمترین درآمد درحالی انجام میدهند که حتا از همان اندک حقوق هم محروم میشوند و بسیاری از آنان چند ماه حقوق معوقه دارند.

کماکان، صدای کارگران نیز مانند دیگر اقشار جامعه سرکوب و خفه می شود، همچنان کارگران از داشتن سندیکای مستقل که خواست هایشان را دنبال کند و یاورشان باشد، بی بهره اند. به طور روز افزون بازداشت و فشار بر فعالین عرصه ی کارگری از سوی حکومت دنبال می شود.

فاجعه ی تلخی که بر گلوی اقشار کم درآمد و کارگران جامعه ی ایران فشار وارد میکند، به سفره های کوچک آنان رسیده است. با چند برابر شدن قیمت ها، اضافه کردن صد هزار تومان به حقوق ها در آستانه ی انتخابات رژیم و وعده های پوشالی و دروغین آنها، دردی از دردهای خونین کارگران دوا نمیکند.

شکاف و فاصله ی طبقاتی، امروز در ایران بیداد میکند، شمار بیشتری از جمعیت ایران حتا از طبقه ی متوسط بر اقشار کم درآمد و محروم افزوده می شوند و در این میان عده ی به خصوصی، بدون انفعال و پذیرش کوچک ترین مشکلی، راحت تر از قبل ثروتمندتر می شوند؛ کسانی که به نوعی با سیستم وصل هستند و برای حفظ وضع موجودشان حاضرند هر عمل شنیعی را هم انجام دهند. برآیند فاجعه بار این بحران چیزی نیست جز فقیرتر شدن افراد جامعه، محرومیت از نیازهای اساسی انسانی (خوراک، مسکن، پوشاک، حق حیات) افزایش ناهنجاری های اجتماعی، کاهش امید به زندگی و...

در حالی امسال نیز وارد روز کارگر می شویم که سال گذشته، جمهوری منفور اسلامی به سرکوب و فشار بر کارگران ادامه داد و در مهم ترین نمونه اش، کارگر وبلاگ نویس –ستار بهشتی- را پس از بازداشت و انتقال به بازداشتگاه فتا، زیر شکنجه به قتل رساند و موجی از خشم و واکنش های مختلف را نسبت به خود موجب شد. ستار بهشتی جوان زحمت کشی که حاضر نشد سکوت کند و یا با حکومت و شرایط فعلی کنار بیاید و ضمن کار برای به دست آوردن لقمه ای نان، اعتراضات خود را نیز در وبلاگ شخصیش بازتاب می داد، که حکومت همین را نیز برنتافت.

بهنام ابراهیم زاده یکی از فعالان کارگری نیز با وجود بیماری سرطان فرزندش، برای بازگشت به زندان تحت فشار است...

امسال هم مثل هر سال،سال خوبی برای بسیاری از کارگران کارخانه جاتی مانند نساجی مازندران، نیشکر هفت تپه، معدن زغال سنگ طبس و... نبود. اعتصابات و اعتراضات این زحمت کشان به حقوق های عقب افتاده نه تنها مورد توجه قرار نگرفت بلکه سرکوب نیز شد. کارگران دیگری در پی عدم امنیت محل کار و فراهم نبودن شرایط ایمنی در یزد در پی ریزش معدن کشته شدند...

حکومت زشت کار اسلامی، علاوه بر کارگرهای ایرانی، حق بسیاری از کارگان اتباع افغانی را نیز پایمال کرده است و این افراد را نیز از سطحی ترین حقوقشان بی بهره نموده است و بسیاری از آنان را در مرز کشته و یا تحت نام جرایم مواد مخدر و... اعدام کرده است... ضمن اینکه سقوط وحشتناک ارزش ریال پول ایران در سال جاری، تحریم ها و عدم مدیریت و واکنش صحیح رژیم در برابر این معضل ها، سبب شده بسیاری از کارخانه ها و کارگاه ها تعطیل شوند یا دست به اخراج کارگران خود بزنند.

در خارج از ایران هم اوضاع کارگران به ویژه در کشورهای جهان سوم و حتا در حال توسعه وخیم بود. در آخرین نمونه و در آستانه ی روز کارگر، ریزش یک ساختمان هشت طبقه ی تولیدی لباس در کشور بنگلادش، سبب فاجعه ی بزرگ و تراژیک انسانی شد که در آن صدها تن کارگر، قربانی بهره کشی و ضعیف کشی و حق خوری کارفرمایان سرمایه خوار سود جو شدند...

کارگرانی که از کارشان کاخ ها ساخته و سودها برده می شود و خودشان از کمترین امکانات زندگی بی بهره اند و چنین سرنوشت دردناک و غم انگیزی برایشان رغم می خورد. لباس های مارک داری که برای فروشندگان و تاجرانش پول، برای خریداران و پوشندگانش، فخر و برای تولید کنندگان و بیگاری کشندگانش کفن را به همراه دارد!

دنیای امروز، مخصوصا سرزمین در بندمان ایران، بیش از آنکه قربانی سیستمی تحت نام سرمایه داری باشد، قربانی نابرابری، رانت خواری و عدم تقسیم برابر امکانات براساس شایسته سالاری است. نفس سرمایه و سرمایه داری در هیچ جای دنیای نمیتواند مطلقا نادرست و رد باشد، بلکه باید سیاست تعدیل در آن لحاظ شود. باید سیستمی در جامعه ی ایران و جامعه ی جهانی حاکم شود که در آن اقشار متوسط بیشتر، اقشار فقیر و ثروتمند کمتر شوند. سرمایه گزاری و اشتغال زایی در اختیار طبقات کم درآمد گذاشته شود تا فرهنگ تولیدکنندگی به جا یا درکنار مصرف کنندگی صرف قرار گیرد. در عوض، مالیات گزاری و افراط زدایی باید برای طبقات مرفه و ثروتمند اتخاذ شود تا این گروه، پروای پولدار شدن بیش از حد را از سر بیرون کنند. تمام این برنامه ها باید هدف دراز مدت طبقه زدایی از جامعه ی انسانی را دنبال کند.

فراموش نکنیم که کارگران نه شعارهای سیاسی می خواهند و نه قول های کذایی، آنها عملگرایی میخواهند، شأن و رضایت و سلامت شغلی میخواهند، برابری طبقاتی می خواهند...

* * *

روز کارگر، تنها روز تقویمی است. بهانه ای برای به یاد آوردن بغض افرادی که شرافتشان از سرفه های سینه، پینه های دست، چروک های صورت و موهای سفیدشان پیداست. در جامعه ای که کارگر ستیز، زن ستیز، حق ستیز و انسان ستیز است؛ سرزمین در بند ایران.
روز غمگین کارگر مبارک!...

سروش سکوت
11 اردیبهشت 
(روز کارگر)