۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۱, چهارشنبه

کارگرانِ کوخ نشینِ شرم بر جبین



 
در حالی تقویم روز یک می (11 اردیبهشت) مصادف با روز جهانی کارگر را نشان می دهد که بیان شرح حال این ستمدیده ترین و مظلوم ترین قشر اجتماع مخصوصا در سرزمین در بند خودمان، نه به تمامه قابل بیان است و نه شنوندگان و مخاطبان این شرح حال یارای روبرو شدن کامل با زوایای زندگی نابود شده ی کارگران را دارند!

آنکه در ایران زندگی میکند، به ویژه در همین یک سال و چند ماه اخیر به خوبی میداند که باوجود شرایط وخیم اقتصادی، تورم، رکود، گرانی، بیکاری، سقوط شدید ارزش ریال و... حتا خانواده های متمول و متوسط به بالا هم دیگر نمیتوانند کفاف خرج و مخارج سنگین زندگی را بدهند.

ایران امروز، به ویژه، تبدیل به جهنم کارگران شده است. زحمت کشانی که بدون و بدور از هر سلامت و امنیت و رضایت شغلی، سخت ترین کارها را با کمترین درآمد درحالی انجام میدهند که حتا از همان اندک حقوق هم محروم میشوند و بسیاری از آنان چند ماه حقوق معوقه دارند.

کماکان، صدای کارگران نیز مانند دیگر اقشار جامعه سرکوب و خفه می شود، همچنان کارگران از داشتن سندیکای مستقل که خواست هایشان را دنبال کند و یاورشان باشد، بی بهره اند. به طور روز افزون بازداشت و فشار بر فعالین عرصه ی کارگری از سوی حکومت دنبال می شود.

فاجعه ی تلخی که بر گلوی اقشار کم درآمد و کارگران جامعه ی ایران فشار وارد میکند، به سفره های کوچک آنان رسیده است. با چند برابر شدن قیمت ها، اضافه کردن صد هزار تومان به حقوق ها در آستانه ی انتخابات رژیم و وعده های پوشالی و دروغین آنها، دردی از دردهای خونین کارگران دوا نمیکند.

شکاف و فاصله ی طبقاتی، امروز در ایران بیداد میکند، شمار بیشتری از جمعیت ایران حتا از طبقه ی متوسط بر اقشار کم درآمد و محروم افزوده می شوند و در این میان عده ی به خصوصی، بدون انفعال و پذیرش کوچک ترین مشکلی، راحت تر از قبل ثروتمندتر می شوند؛ کسانی که به نوعی با سیستم وصل هستند و برای حفظ وضع موجودشان حاضرند هر عمل شنیعی را هم انجام دهند. برآیند فاجعه بار این بحران چیزی نیست جز فقیرتر شدن افراد جامعه، محرومیت از نیازهای اساسی انسانی (خوراک، مسکن، پوشاک، حق حیات) افزایش ناهنجاری های اجتماعی، کاهش امید به زندگی و...

در حالی امسال نیز وارد روز کارگر می شویم که سال گذشته، جمهوری منفور اسلامی به سرکوب و فشار بر کارگران ادامه داد و در مهم ترین نمونه اش، کارگر وبلاگ نویس –ستار بهشتی- را پس از بازداشت و انتقال به بازداشتگاه فتا، زیر شکنجه به قتل رساند و موجی از خشم و واکنش های مختلف را نسبت به خود موجب شد. ستار بهشتی جوان زحمت کشی که حاضر نشد سکوت کند و یا با حکومت و شرایط فعلی کنار بیاید و ضمن کار برای به دست آوردن لقمه ای نان، اعتراضات خود را نیز در وبلاگ شخصیش بازتاب می داد، که حکومت همین را نیز برنتافت.

بهنام ابراهیم زاده یکی از فعالان کارگری نیز با وجود بیماری سرطان فرزندش، برای بازگشت به زندان تحت فشار است...

امسال هم مثل هر سال،سال خوبی برای بسیاری از کارگران کارخانه جاتی مانند نساجی مازندران، نیشکر هفت تپه، معدن زغال سنگ طبس و... نبود. اعتصابات و اعتراضات این زحمت کشان به حقوق های عقب افتاده نه تنها مورد توجه قرار نگرفت بلکه سرکوب نیز شد. کارگران دیگری در پی عدم امنیت محل کار و فراهم نبودن شرایط ایمنی در یزد در پی ریزش معدن کشته شدند...

حکومت زشت کار اسلامی، علاوه بر کارگرهای ایرانی، حق بسیاری از کارگان اتباع افغانی را نیز پایمال کرده است و این افراد را نیز از سطحی ترین حقوقشان بی بهره نموده است و بسیاری از آنان را در مرز کشته و یا تحت نام جرایم مواد مخدر و... اعدام کرده است... ضمن اینکه سقوط وحشتناک ارزش ریال پول ایران در سال جاری، تحریم ها و عدم مدیریت و واکنش صحیح رژیم در برابر این معضل ها، سبب شده بسیاری از کارخانه ها و کارگاه ها تعطیل شوند یا دست به اخراج کارگران خود بزنند.

در خارج از ایران هم اوضاع کارگران به ویژه در کشورهای جهان سوم و حتا در حال توسعه وخیم بود. در آخرین نمونه و در آستانه ی روز کارگر، ریزش یک ساختمان هشت طبقه ی تولیدی لباس در کشور بنگلادش، سبب فاجعه ی بزرگ و تراژیک انسانی شد که در آن صدها تن کارگر، قربانی بهره کشی و ضعیف کشی و حق خوری کارفرمایان سرمایه خوار سود جو شدند...

کارگرانی که از کارشان کاخ ها ساخته و سودها برده می شود و خودشان از کمترین امکانات زندگی بی بهره اند و چنین سرنوشت دردناک و غم انگیزی برایشان رغم می خورد. لباس های مارک داری که برای فروشندگان و تاجرانش پول، برای خریداران و پوشندگانش، فخر و برای تولید کنندگان و بیگاری کشندگانش کفن را به همراه دارد!

دنیای امروز، مخصوصا سرزمین در بندمان ایران، بیش از آنکه قربانی سیستمی تحت نام سرمایه داری باشد، قربانی نابرابری، رانت خواری و عدم تقسیم برابر امکانات براساس شایسته سالاری است. نفس سرمایه و سرمایه داری در هیچ جای دنیای نمیتواند مطلقا نادرست و رد باشد، بلکه باید سیاست تعدیل در آن لحاظ شود. باید سیستمی در جامعه ی ایران و جامعه ی جهانی حاکم شود که در آن اقشار متوسط بیشتر، اقشار فقیر و ثروتمند کمتر شوند. سرمایه گزاری و اشتغال زایی در اختیار طبقات کم درآمد گذاشته شود تا فرهنگ تولیدکنندگی به جا یا درکنار مصرف کنندگی صرف قرار گیرد. در عوض، مالیات گزاری و افراط زدایی باید برای طبقات مرفه و ثروتمند اتخاذ شود تا این گروه، پروای پولدار شدن بیش از حد را از سر بیرون کنند. تمام این برنامه ها باید هدف دراز مدت طبقه زدایی از جامعه ی انسانی را دنبال کند.

فراموش نکنیم که کارگران نه شعارهای سیاسی می خواهند و نه قول های کذایی، آنها عملگرایی میخواهند، شأن و رضایت و سلامت شغلی میخواهند، برابری طبقاتی می خواهند...

* * *

روز کارگر، تنها روز تقویمی است. بهانه ای برای به یاد آوردن بغض افرادی که شرافتشان از سرفه های سینه، پینه های دست، چروک های صورت و موهای سفیدشان پیداست. در جامعه ای که کارگر ستیز، زن ستیز، حق ستیز و انسان ستیز است؛ سرزمین در بند ایران.
روز غمگین کارگر مبارک!...

سروش سکوت
11 اردیبهشت 
(روز کارگر)
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر