۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه

بسوز آتش بساطِ ظلمِ ضحاک


دهم بهمن، که در گاهشماری کهن، به روز "مهر" نامی است، یکی از سه جشن بزرگ ایرانی می باشد؛ "جشن سَده".

سده، در کنار نوروز و مهرگان –که آن را نوروز کوچک می نامند- نامورترین و کهن ترین جشن های ایران زمین است.

سده، یادگار نیاکان خردمندی است که با بهره گیری از دانش خود، با یافتن روش روشن کردن آتش به دست هوشنگ، آسایش و آرامش را برای ایرانیان به ارمغان آوردند.

هوشنگ، (در اوستا: هَوشینگه: سازنده ی خانه های خوب) شاهِ فره مند و دادگستر ِ  نخستین(=پیشدادی) آن هنگام که با همراهان، راهی نخچیرگاه بود، ناگهان در بلندای صخره ای ماری سیاه و ترسناک می بیند که ار دهانش دود بیرون می آید. برای فراری دادن مار –که همواره نماد اندیشه ی بد و روان پلید است- سنگی به سوی آن پرتاب می کند. (بنگرید که هوشنگ مار را نمی کشد، چرا که در فرهنگ ایرانی حتا ستاندن جان جانداران موضی یا انسان های پلید، کار درستی نیست؛ زیرا نیاکان بر این باور بودند که با نابودی جسم بدکاران، بدی به یکباره نابود نمی شود و برای همین هم بود که کاوه و فریدون ضحاک را نکشتند، بلکه او را در کوه دماوند زندانی کردند) مار می گریزد و اما پدیده ای شگرف روی می دهد. از برخورد دو تکه سنگ و سایش آنها جرقه ای روشن می شود، شراره ی آتش به خس و خاشاک پیرامونش می رسد و آتشی روشن پدید می آید:

فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فـروغ آذرنگ

نشد مـــار کشتـه ولیــکن ز راز
ازین طبع سنگ، آتـش آمد فراز

و بدین سان جشن سده، به شادی این یافته ی بزرگ، از آن دوران تا به اکنون برای ما به یادگار مانده است:

ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بــسی بـاد چون او دگر شهریار

کــز آبــاد کــردن جهان یــاد کرد
جهانی به نــیکی از او یــاد کرد

جشن پیدایی آتش در دوره ی پیشرفت و رشد ایران زمین، آموزه های گرانبهایی به ایرانیان می دهد: دانش و بینش و خرد ایرانی، کار و آبادانی، جان سپاری و جنگ آوری، مهر و ازخودگذشتگی در راه ایران، نبرد همیشگی تاریکی و روشنایی و پیروزی گریزناپذیر نور بر ظلمت.

سده در زمره ی جشن های آتش(=آذرجشن) است، همچون چهارشنبه سوری. جشن های آتش -به ویژه پس از یورش بیگانگان- کارزاری بوده اند برای پایداری و استواری و همبستگی و بسیچیدن نیروهای ایرانی برای در هم کوباندن دشمنان انیرانی.
پس از تازش تازیان و با وجود کوشش دستگاه خلافت ستم پیشه ی اسلامی برای جلوگیری از برگزاری آنها –که از کارسازی این جشن ها در برانگیختن خویِ جنگآوری و ملیت گرایی ایرانیان نیک آگاه بودند- ایرانیان این جشن ها را شکوه مندانه، گرامی می داشتند.

اما در این هنگام است که این جشن ها با سوگ ناخواسته ی ایرانیان از غم ازدست دادن هم میهنان در جنگ های خونبار با پتیارگان تازی، و خویِ کینه و دشمنی با این اهریمنان در می آمیزد. برای همین است که بار ملی گرایی و بیگانه ستیزی جشن ها، در این زمان، افزون می شود. برای نمونه: جشن سوری، هم سور و ساتی برای  گردهمآیی ایرانیان می شود و هم صحنه ی شادمانی از مرگ و نابودی دستاربندان تازی! و چنین است که ایرانیان، غم های خود را که از ستم رفته چهره ها را زردگون کرده، به آتش سرخ-فام می سپارند و می سرایند:

"زردی من از تو؛ سرخی تو از من"

***

امروز هم، پس از گذشت سده های بسیار، از آن روزگار و دوران طلایی شاهان ایرانی: از جمشید و هوشنگ و فریدون تا کورش و داریوش و خشایارشا، و از نادر و کریم خان تا رضاشاه و محمدرضاشاه، در روزگار بسیار سیاهی به سر می بریم.

در شرایطی که حکومت سفاک و ضحاک-صفت ولایت فقیه، ایران را ربوده و پرچم اشغال در آن افراشته و سران ستمگرش، می کوشند ایران را ویران کنند و ایرانی را از فرهنگ ایرانی بزدایند و در هنگامه ی خیزش و نبرد سرنوشت ساز با این اهریمنان، با باور به پیروزی همیشگی و گریزناپذیر نور بر تاریکی، همه با هم می گوییم:

درود و سد درود بر تو ای آتش

ای هماره روشن، ای هماره گرم

بنیان کَن، ریش و ریشه ی پتیارگان را

فروزان کُن، سرا و خانمان ایرانمان را

گرما بخش، جان خسته و فسرده ی ایرانیان را

بسوزان عمامه و دستار شیخان نابکار را

برهان از ستم و جور ضحاک زمان، ایران را

در این شب های رفتنی ِ سرد و مرگ و اعدام، گرم باد جان ایرانیان
جشن فرخنده ی سده بر همگان گرامی باد

سروش سکوت
جشن سده
نگاره: راه ایرانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر