۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه

قتل زهرا بهرامی ؛ امروز سکوت، خودِ اعدام است



باز هم یک شب دیگر، چشمانمان را روی هم گذاشتیم؛ در حالی که بوی خون را می شنیدیم و اوین و ایران را باز هم ملتهب از قتل و اعدام می دانستیم. هیچ کداممان نمی خواستیم زهرا بهرامی هم به خیل سر به داران ملک ایران بپیوندد؛ اما اما اما، در این راستا چه کردیم؟ فیس بوک چک کردیم و خبرها را دیدیم! مقاله نوشتیم و سر تکان دادیم! و شعار سر دادیم که جنبش زیر زمینی، سرکوب نشدنی است و رژیم سرکوب شدنی!

دیشب که به همه ی این چیزها فکر می کردیم، آیا می دانستیم زهرا در آخرین نفس هایش به چه فکر می کرد؟ بنفشه، دختر زهرا چطور؟

آیا این رویه ی درستی است که پیش گرفته ایم؟ نمی خواهم گله کنم. چون وقت گله و شکایت نیست و خودم جز همین مردم هستم. اما چرا ما به دنبال یک راهکار اساسی نیستیم؟

انصافا، برای کداممان بربریت و گستاخی رژیم اسلامی و غیر قابل پیش بینی بودن زمان جنایت هایش، پوشیده است؟

سی سال است اعدام کردند و کشتند و نسل کشی راه انداختند؛ نشستیم و سر تکان دادیم و مرگ بر جمهوری اسلامی سر دادیم! اعدام ها و کشتارها را علنی کردند، نشستیم و افسوس خوردیم و فحش دادیم!  

حسین خضری را کشتند، نشستیم و نوشتیم! علی صارمی و جعفر کاظمی و... را کشتند، نشستیم و نوشتیم! و حالا نوبت به یک زن بی گناه رسید، یک مادر که حتا فرصت وداع با بنفشه ی تنهایش را نیافت!

نشستن و نوشتن بس است. برخیزیم و بجنگیم. نگذاریم بهای مرگ رژیم، مرگ عزیزان ما باشد.

تا کی می خواهیم دست روی دست بگذاریم. موج اعدام ها، اقیانوسی شده که ایرانیان را یکی پس از دیگری می بلعد. تا کی می خواهیم منتظر امداد غیبی و کمک "آن جهانی" باشیم. تا کی می خواهیم به وعده های احمقانه ی اروپا و امریکا و "جامعه ی جهانی"! دل خوش کنیم.

آیا هنوز به این نتیجه نرسیدیم که شعار حقوق بشر غرب و شرق، پوششی پوشالی پیش نیست و از بیگانه، خیری به مردم ایران نمی رسد. آیا هنوز نفهمیدیم که ما ملت یتیمی هستیم که شرق و غرب هر یک در برهه ای از تاریخ نقشی در تاراج مملکتمان داشته اند و حالا جمهوری اسلامی و لابراتوار مولایان را علَم کرده اند.

تا به کی می خواهیم منتظر بیانیه های مسخره ی موسوی و امثال او بنشینیم؟ تا کی می خواهیم با آه و افسوس نظاره گر سقوط دیکتاتورهای دیگر باشیم و با سکوتمان، حکومت اعدام را فربه تر کنیم؟

شخصا، اصلا مایل نیستم ایران را با تونس یا لبنان یا یمن مقایسه کنم، ایرانی که با آن سابقه ی دور و دراز و خاک پرگوهرش، همچون نگینی در جهان باید بدرخشد. اما بد نیست کمی از مردم تونس و مصر... یاد بگیریم. بدون اینکه بیانیه نویس و عریضه چی داشته باشند، خیزش کردند و سکوت را برنتافتند و سازش را نپذیرفتند و منتظر فرا رسیدن یک مناسبت مسخره مثل بیست و دو بهمن یا عاشورای حسن و حسین و تقی و نقی ننشستند. 

بیایید برخیزیم و در هر کجای دنیا، داخل و خارج، بر سر رژیم زنکش و جنایتکار جمهوری اسلامی فریاد بزنیم و نسخه ی نابودی آن را برای همیشه بپیچیم.

بگذارید جهانیان بدانند که مردم دلیر ایران کلیت این نظام را نمی خواهند و به کسانی همچون موسوی و کروبی همانگونه می نگرند که به خامنه ای و احمدی نژاد.

بیایید از تاریخ درس بگیریم تا دچار دورهای باطل و متسلسل آن نشویم. ما باید روی پای خودمان بایستیم و دست کمک به سوی بیگانگان دراز نکنیم، از فتنه ی کارتر و انگلیس درس بگیریم.

بی گمان رژیم انسان ستیز اسلامی سرنگون می شود و این یک واقعیت است. پس چه بهتر که سرعت نابودی آن را هرچه زودتر به جلو بیندازیم و بدانیم که:

ای ملت، به سیلاب خون
مردن بِه، که باشیم زبون

نابود باد رژیم اعدام اسلام

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر