۱۳۹۰ آبان ۱۸, چهارشنبه

جنگ ستیزی برای ماندگاری جنگ طلب ها؟!



دولتمردان امریکا و اسرائیل! فریاد راستین مردم ایران را بشنوید، نه چیز دیگر

حالا که باز، بحث خطر نظامی-هسته ای جمهوری اسلامی بالا گرفته، و زمزمه های حمله ی نظامی به رژیم بیش از پیش شنیده می شود، باز هم عده ای در لباس دوست و ایران دوست، با شعار "جنگ نه، صلح آری"، به میدان آمده اند... سردمدار این عده هم کسی نیست جز اکبر گنجی که هر جا باد بوزد به همان سمت می رود! اگر قرار باشد از امریکا و سازمان های به اصطلاح حقوق بشریش جایزه ی نیم میلیون دلاری دریافت کند، امریکا و متحدانش خوب می شوند، اما هر جا سخن از زیر فشار و منگنه گذاشتن جمهوری اسلامی، -از تشدید تحریم ها تا حمله ی نظامی- به میان می آید، منتقد سیاست های امریکا می شود...

همیشه یاد گرفته ام که هر متن یا پتیشنی را صرف نظر از تیترش، اول به دقت بخوانم و بعد به آن رای بدهم یا امضایش کنم! گاهی می بینیم که یک مقاله یا پتیشن، دارای تیتر خیلی زیبا و انسانی است، اما متن اصلیش چیزی بیش از یک سفسطه گری سیاسی نیست؛ گنجی و دوستان لابیستش یا پیروان ترمیم و تعمیر رژیم همچون شیرین عبادی نوبلیست، در این سفسطه گری، دست توانایی دارند...

مقاله ای که اخیرا، گنجی به همراه 119 تن دیگر از به اصطلاح "روشنفکران ایرانی" نوشته و امضا کرده اند و هرگونه جنگ را محکوم کرده و نسبت به عواقب آن هشدار داده اند، از زمره ی همین نوشتارهاست!

گنجی و دوستانش در بخشی از این "هشدار نامه"، ضمن ابراز انزجار از هر نوع دخالت نظامی در امور ایران، هشدار داده اند که هرگونه جنگی می تواند موجبات فاجعه در منطقه را فراهم کند.

این گفته ها دارای ظاهری فریبنده اند؛ حال آنکه ماهیت بسیاری از سازمان های به اصطلاح صلح و حامیان آن، که صلح و عدم دخالت نظامی در برنامه ی هسته ای ایران را ترویج می دهند، کاملا بر ملا شده است؛ اساسا این افراد با این شعار فریبنده می خواهند به مقصر بودن اسرائیل و آمریکا در رابطه با ایران و بی گناه بودن جمهوری اسلامی و پاک و پیراسته بودن پرونده ی اتمی آن برسند.

چنین چیزی را می توان از قسمتی دیگر از این "هشدار نامه" مشاهده کرد؛ آنجا که گنجی و دوستانش ملتمسانه از جمهوری اسلامی نیز خواسته اند که با شفاف سازی پرونده ی هسته ای خود و همکاری با آژانس بین المللی انرژی اتمی، از بروز هرگونه کشمکش سیاسی و در نتیجه جنگ ناخواسته خودداری کنند!

گنجی و امضاءکنندگان این نامه، ظاهرا فراموش کرده اند که اساسا رژیمی به نام جمهوری اسلامی، ماهیتی جنگ طلب دارد و از آغاز روی کار آمدنش تا به امروز، نه تنها علیه مردم ایران، بلکه علیه کل منطقه و کشورهای غربی، اعلام جنگ آشکار و پنهان کرده است؛ از هولوکاست و نسل کشی اسلامی در داخل خاک ایران در دهه ی پنجاه تا شصت خورشیدی و سپس جنگ ایران و عراق و کشتار ایرانیان به بهانه ی کش دادن به جنگی بیهوده و نابرابر تا مواضع خصمانه علیه اسراعیل و امریکا، از حمله ی وحشیانه به سفارت امریکا در تهران، تا ایجاد جو کشتار و اختلاف در خاورمیانه بر سر قضیه ی فلسطین و اسرائیل، از تقویت گروه های شورشی و تروریستی در کشورهای مختلف منطقه و شراکت در عملیات تروریستی، از خاک لبنان و افغانستان تا آرژانتین و آمریکا و چندین و چند جنایت دیگر...

وقاحت اکبر گنجی وقتی بیشتر نمایان می شود که در مصاحبه اش با تلویزیون فارسی بی بی سی، (همان بنگاه خبر پراکنی همیشگی) بجای ابراز نگرانی از وضعیت هسته ای جمهوری اسلامی، عملا همان سیاست لابیست های جمهوری اسلامی را اتخاذ کرده و به سیاست های اسراعیل و امریکا انتقاد می کند وی می گوید: "نگرانی اصلی، بمب هسته ای ایران نیست، بلکه بمب های هسته ای اسرائیل است که با آنها می تواند به ایران حمله کند، همانطور که قبلا نیز به تاسیسات اتمی عراق و سوریه حمله کرد! از آنجا که نام اسرائیل در ام پی تی نیست، می تواند هرکاری که دلش خواست علیه ایران انجام دهد."

این اظهارات گنجی، نسبت به رژیمی که اساسا غیر از ویران گری و گزند رسانی چه به مردم خودش و چه به سرزمین های دیگر هیچ خاصیتی ندارد، و برنامه ی هستیش نیز بر اساس همین طبیعت وحشیش، کاملا جنگ طلبانه است، بسیار مشمئز کننده و انزجار برانگیز است.

پرسش اینجاست که از کدام لحن کدام مقام جمهوری اسلامی می توان صدای صلح و آشتی و سازش و جنگ ستیزی شنید که بتوان امیدی به آن بست که این رژیم بدون حربه ی نظامی یا دستکم تهدید آن، نرم شود و به امنیت مردم ایران و منطقه کمک کند؟!

این نامه را به عنوان یک ایرانی از درون ایران می نویسم، نه همچون اکبر گنجی و رفقایش ادعای "روشنفکری" می کنم و نه از جایی غیر از خود ایران، و درباره ی ایران سخن می گویم.

کشوری که مردمش با یک رژیم وحشی طرف اند، وحشی تر از اسد و مزدورانش، قزافی و مزدورانش و سایر دیکتاتورهایی که در خیابان ها برای کشتار مردم از تانک و مسلسل استفاده می کنند. زیرا جمهوری اسلامی "اُمّ الخبائث" و منشأ همه ی جنگ ها، کشتارها و خشونت ها در مناطق دیکتاتور زده ی خاورمیانه و شاخ افریقا است و اگر دستش باز بماند، کل جهان را به آشوب و هرج و مرج می کشد و دستیابی این رژیم به سلاح اتمی، نه تنها جان میلیون ها ایرانی در داخل ایران را تهدید می کند، بلکه جان مردمان کشورهای دیگر نیز در خطر است. رژیمی درنده و وحشی که ادعا می کند کشور اسراعیل باید از روی نقشه ی کروه ی زمین محو شود، چطور می توان انتظار داشت که در فکر پلید سردمدارانش نیز همین نقشه نباشد که اساسا سرزمینی را با خاک یکسان کنند.

آری آقای گنجی و 119 دوست دیگرتان! شما نماینده ی مردم ایران نیستید که بخواهید برای آنها، آینده ی کشورشان و سرنوشت محتوم جمهوری اسلامی، تعیین تکلیف کنید، این رژیم محکوم به سقوط است و هیچ نیروی لابیگری هم نمی تواند جلوی آن را بگیرد. نماینده ی راستین مردم ایران، خودشان هستند؛ آنها بارها انزجار عمومی را از اصل و کل رژیم نشان داده اند؛ و خواستار کمک امریکا و اسرائیل برای براندازی جمهوری اسلامی هستند (و این هرگز به معنای دخالت یا تعیین تکلیف در ایران آزاد نیست!).

سخنی هم با هم میهنان آزادی خواهم که به درستی هرگونه دخالت کشورهای دیگر را در امور ایران بیان داشته اند: آری، همه ی ما می دانیم که ایران نه سوریه و لیبی و تونس است و نه هیچ جای دیگر، ایرانیان خواهان آن هستند که خودشان سرنوشتشان را تعیین کنند، اما به راستی با رژیمی که سرچشمه ی همه ی نابودگری ها و وحشی گری ها در دنیا است، چگونه باید برخورد کرد؟ جز از کار انداختن توان خصم آمیز هسته ایش که می تواند تهدیدی برای مردم ایران و سایر سرزمین ها باشد؟!

سخنی با دولتمردان آمریکایی: نخست) خانم هیلاری کیلینتون در سخنان اخیرش پیرامون مردم ایران و جنبش آزادی خواهی آنان، بیان داشته بود که "سران جنبش سبز" خواهان کمک امریکا نبودند! با صدای بلند باید بگوییم که نماینده ی مردم ایران، هواداران سیاست مماشات با این رژیم نیستند و هرگونه تقویت تریبون های این افراد، خشم مردم ایران را بیدارتر می کند، آنها نماینده ی حکومتی ها و بخش کوچکی از هوادران آنها هستند، نه مردم ایران که از حکومت اسلامی به جان آمده اند. ایرانیان در تظاهرات میلیونی پس از انتخابات 88 بارها درخواست کمک خود را از جامعه ی جهانی و مشخصا دولتمردان امریکا بیان داشتند با شعاری همچون: اوباما، یا با اونو یا با ما... . دوم) جمهور اسلامی آشتی خواه و صلح طلب نیست که با سیاست گفتگو و مماشات بتوان آن را نرم کرد، لذا هرگونه سازش و نرمش با این رژیم نه تنها مورد قبول مردم ایران نیست و موجب انزجار آنان از سیاست دوگانه ی امریکا می شود، بلکه هزینه ی زمانی و مالی خود امریکا را نیز نه تنها در مقابل رژیم ایران بلکه در مواجهه با کل منطقه افزایش می دهد. سوم) تحریم های دیپلماسی چیزی که تا بحال هرگز امریکا به طور رسمی بدان تن نداده، در کنار از کار انداختن توان گستاخانه ی هسته ای جمهوری اسلامی راهگشاترین کمک به مردم ایران و ثبات منطقه بدون جمهوری اسلامی است. چهارم) مشکل اصلی مردم ایران و منطقه خود جمهوری اسلامی است نه برنامه ی هسته ای آن؛ چون این رژیم به هر طریق که بتواند همه جا را به آشوب می کشاند، از ارسال سلاح به گروه های شورشی تا تقویت تروریسم و مواد مخدر و... تلف کردن وقت و سر دواندن های پیرامون بحث هسته ای تنها بر گستاخی این رژیم می افزاید، تا همین الآن نیز ایالات متحده زمان زیادی را در مقابله با رژیم ایران از کف داده است (آن روزهای خونین خردادماه پس از انتخابات رژیم که تظاهرات میلیونی مردم به وحشیانه ترین شکل سرکوب می شد؛ آقای اوباما سکوت کردند) هزینه ی سکوت های پیشین و تداوم آن سکوت ها را مردم ایران، منطقه و حتا خود شهروندان امریکایی باید پرداخت کنند. تا زمان دیر نشده اقدام لازم را انجام دهید...

سخنی با دولتمردان کشور اسرائیل: مردم ایران دارای دوستی تاریخی و ملی و فرهنگی با مردم اسرائیل هستند، نگرش های خصمانه به کشور اسرائیل فقط خاص جمهوری اسلامی است. مردم ایران واکنش خود را به گفته های سران جنایتکار رژیم که خواهان محو کامل نام اسرائیل از نقشه بودند، به درستی با شعار "نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران دادند" و گفتند تنها قوم و گروه وحشی که باید موجودیتش از میان برود و برای همیشه نابود و محو شود و جایش حتا در زباله دانی تاریخ هم نیست، این رژیم وحشی است. ایرانیان تا ابد با همه ی مردم اسرائیل و به ویژه بیش از نود هزار نفر ایرانی تبارهای آن سامان، دوست و برادر هستند و هرگز خاطره ی رهایی یهودیان از اسارت بابل به دست کورُش بزرگ را فراموش نخواهند کرد و انتظار دارند این بار نیز تاریخ تکرار شود، این برادری و برابری حفظ شود و کشور ایران و جهان متمدن برای همیشه از شر رژیم سفاک اسلامی نجات یاید. منهدم نمودن تاسیسات اتمی و مقررهای تفنگ داران سپاه تروریستی قدس می تواند نور امید نبرد دوباره با اهریمنان اسلامی را در مردم ایران بیدار ساخته و ایرانیان خودشان به موجودیت رژیم پایان داده و سرنوشت آینده ی کشورشان را خود در دست گیرند.
تکرار می کنم، جمهوری اسلامی، آشتی ناپذیرترین و نرمش ناپذیرترین رژیم است؛ برای کوتاه کردن دست گستاخ آن وارد عمل شوید. بارها گفته ایم که مردم ایران از هیچ نیرویی خواهان مداخله نیستند، فقط خواهان کمک برای دستیابی به آنچه می خواهند بدان برسند، می باشند: آزادی و رهایی از جمهوری اسلامی...

سروش سکوت
یک شهروند ایرانی از درون ایران

===
پی نوشت ها:
1) چرا حمله ی نظامی به رژیم ایران...؟!؛ علی میرفطروس
2) هشدار بیش از 120روشنفکر ایرانی نسبت به وقع جنگ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر