آستانِ آسمانِ سیاهِ بی ستاره ی از مهر تهی ِ زندانِ بزرگمان، ایران را
مهر ِ ستارگانی چون تو کیهان نوردی و پرتو افشانی می کردند
از کودکان کار تا زنان بی خانمان، از مردمان ندار تا زندانیان بی پناه
در اینجا تیغ ِ توقیف بر رگِ عشق،
و مُهر ِ ممنوعیت بر تن ِ انسانیت است...
و آری تو فقط مهر و عشق می ورزیدی به هم نوع و هم میهن، به انسان
و جرم تو همین است که انسان هستی و انسان ها را دوست داری...
و اهریمنان ضدِّ عشق ِ ضدِّ انسان در هر زمین و زمانی
می تازند به اهورای عشق و انسان
و شاملو، چه نیک گفت: "ابلها! عدوی تو نیستم، انکار توام"
ستارگانی چون تو، انکار ِ اهریمنانِ ضد عشق و ضد انسانیت هستید
و دقیقا جرم شما همین است: انکار خداوندانِ نفرت و دشمنی با دشمنانِ انسان
و اینک گوشه ای از بندی از زندان کوچکتر ایرانمان، اوین
سقف بی آسمانِ بی ستاره و کُنج ِ نمور ِ تاریک
به مهر نوع دوستیت روشن است
ستاره! به چه می اندیشی؟
امید که آسمان غم زده و از مهر تُهی ایرانمان،
به نور ستارگانی چون تو روشن شود...
به نور آزادی، به نور عشق...
تنها صدایی که از قلم شکسته ام هَوار می شود و فریاد می زند، این است:
"ما هستیم"
دیگر از خود چیزی ندارم که پیشکشت کنم، جز سروده ای از خودت؛
بريز باده كه از روزگار دلگيرم
شتاب كن كه من از انتظار دلگيرم
بريز باده كه رنج خمار ميكُشدم
كه من ز دست دل بيقرار دلگيرم
دلم گرفته ازين تلخكامي ايام
بريز باده كه ديوانه وار دلگيرم
ميان اين همه اندوه و بهت تنهايي
بدون راه گريز و فرار دلگيرم
بريز باده به كامم كه سخت ناشادم
ز دست گريهء بي اختيار دلگيرم
ببين چه ساكت و سردم، ببين چه ساكت و سرد
كزين زمانهء بي اعتبار دلگيرم
ميان اينهمه نامردمي و بي مهري
ز سست عهدي يار و ديار دلگيرم
بريز باده به كام "ستاره" ديگر بار
كه من ز دست غم بيشمار دلگيرم
بريز باده برايم بريز بي پروا
بريز باده كزين روزگار دلگيرم
ستاره جان زادروزت خجسته باد
سروش سکوت
"موج موج آرزو"، سروده ای از ستاره با آوای خودش؛ پیشکش به او در زادروزش:
برای ستاره ما همیشه هستیم ، ستاره جان زاد روزت فرخنده باد ، تا آزادی ایران پای عهدمان میایستیم
پاسخحذفSetareh joon
پاسخحذفzadroozat khojasteh bad
delam barayat tang shodeh
Sheri