۱۳۸۹ بهمن ۱۷, یکشنبه

سایه ی "پرسش" بر سر ِخاورمیانه



سی و دو سال پیش، کارتر گفت: شاه باید برود. خمینی گفت: شاه باید برود.
سی و دو سال پس از آن، مردم ایران گفتند: جمهوری اسلامی باید برود. اوباما گفت: مسائل درون ایران، به ما ربطی ندارد.
دو سال پس از آن، اوباما می گوید: حسنی مبارک باید برود. اخوان المسلمین می گوید: مبارک باید برود.

خاورمیانه به کدام سمت و سو خواهد رفت؟ "خاورمیانه ی اسلامی" و ام القرای شیعه گری، آنسان که خامنه ای و وابستگان اندیشه ی اهریمنی طالبانی او باور دارند یا "خاورمیانه ی بر اساس آرمان آزادی جوانان" آنگونه که هیلری کلینتون، بازگو می کند؟
سرنوشت مصر و دیگر کشورهای منطقه و مردمان دیکتاتورزده ی خواستار آزادی، چه خواهد شد؟
آیا تاریخ ِ تاریکِ رفته بر سرزمین ایران، برای مصر هم روی خواهد داد؟
نقش و نقشه ی امریکا در خاورمیانه چگونه خواهد بود؟ مثبت یا منفی؟ جمهوری اسلامی چطور؟
علت و غایت مماشات امریکا با اسلامگرایان چیست؟ درست کردن آش شله قلمکار دیگر برای مردمان ستمدیده همچون جمهوری اسلامی برای ایرانیان؟
روی میز کاخ سفید و توی کله ی بلندپایگان امریکایی، چه می گذرد و کدام هدف دنبال می شود؟
آیا دوران بنیادگرایی مذهبی، پوسیده است و به زباله دانی تاریخ پیوسته است یا در پستوی سیاست پنهان شده است و شکل و سیاق دیگری یافته است؟

آیا اخوان المسلمین، همانند خمینی، دروغ پردازانه، پیش از رسیدن به قدرت و حکومت، خود را دموکرات و مردمی می نامند، اما پس از رسیدن به هدف، همان می کنند که خمینی کرد؟

آیا مردم ایران می توانند با نابودی رژیم اسلامی، الگوی تاریخی ارزشمندی برای دیگران باشند و به همگی آزادی خواهانِ ستم کشیده ی دنیا، با این پیام، نویدبخش ِ آزادی باشند و مردمان را از غرق شدن در باتلاق اشتباهات تاریخی برحذر بدارند؟:

ما آزموده ایم در این "شهر" بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورته رخت خویش

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر