۱۳۸۹ اسفند ۲, دوشنبه

اوج سرکوبگری دُژخیمان جمهوری اسلامی، و سریال سرنگونی نظام، از کف خیابان تا بالای پشت بام


http://up.iranblog.com/images/slgaysrjz9ajdhhwdrd.jpg
گزارش یکم اسفند

اینک که سرگرم نوشتن و فرستادن این گزارش هستم، یک روز از راهپیمایی گسترده ی دیروز (یکم اسفند) و برخورد وحشیانه ی نیروهای نوکر خامنه ای و عقده ای های اطلاعاتی می گذرد، اما هنوز در ایران (یا دستکم در جای زندگی من) سرعت اینترنت بسیار پایین است. پروتکل https و جی میل باز نمی شود. سیستم های چت، همچون یاهو و... قطع است، "وی پی ان" کار نمی کند و سایت های خبررسانی به کندی (و تنها با به کار بردن پراکسی) باز می شوند. و پیام کوتاه تلفن همراه هم به سختی رد و بدل می شود (دستکم در جای زندگی من)...

همه ی این تلاش های احمقانه و ترس های مضحکانه، خود گویای آن است که ضرب-آهنگ رفتن همیشگی مولایان دارد به تیک و تاک پایانی خود می رسد و به قول استاد شجریان، "یک سال-دو سال، در عمر تاریخ چیز زیادی نیست". جمهوری اسلامی هم این نکته را می داند که پایان و سرنگونیش امری حتمی و اجتناب ناپذیر است و برای همین تلاش می کند تا می تواند، به وسیله ی نیروی سرکوب موتور سواران باتوم به دست وحشی یا لباس شخصی های مسلح به سلاح گرم و سرد و همچنین با امتیازدهی به چین و روسیه، زمان بخرد.

آنچه در روز یک اسفند شاهد آن بودیم، بیشترین حد خشونت و افسارگسیختگی رژیم زور و تزویر بود؛ حتا گازهای اشگ آوری هم که این دفعه به کار بردند، فرق داشت و در سیستم تنفس و اعصاب آنها که در معرضش بودند، سرگیجه و بالاآوردگی خونی، ایجاد می شد! نمی دانم اینها دیگر چگونه می خواهند سرکوب کنند؟ فقط مانده گازهای شیمیایی زمان جنگ را استفاده کنند! فقط مانده هواپیماهای نظامی و تانک های غول آسا به خیابان بیاورند! که البته لباس شخصی های پست تر از حیوان و وحشی تر از هر جانی بالفطره، دستکمی از توپ و تانک و مسلسل در یک جبهه ی نبرد ندارند.

به نظر شما، این نهایت نیروی سرکوب حکومت برای چیست؟ آن هم در رویارویی با مردمی که تنها سلاحشان فریاد آنهاست و حضور پرشورشان؟ آیا جز این است که نفَس های پایانی و متعفن دیکتاتورهای ایران ستیز به شماره افتاده است؟ این دیگر یک پیشگویی خوش بینانه نیست، بلکه حقیقت تاریخی-سیاسی-تحلیلی امروز حاکمیت است. احوالات حاکمیت، خود دلیل این مدعاست. اوج ترس و اضطراب و زبونی و فلاکت سران جمهوری اسلامی از حضور مردم در این چند روز و نیز اوج نیروی سرکوب گری، نشان از ناتوانی و شکست محتوم رژیم در برابر مردم دارد. رژیم بی تدبیر و احمق جمهوری اسلامی که اولین و آخرین وسیله ی ماندگاری و تحمیل وجود غیر مردمی خود را در زدن و کشتن مردم می بیند، با این کارش زمینه را برای حضورهای سریالی تر، گسترده تر، سازمان یافته تر، سنجیده تر و پراکنده تر مردم فراهم می کند.

همگان نیک می دانیم که: "اگر دیروز و روزهای گذشته، خشونت مزدوران و مزد به گیران خامنه ای به نهایت خود رسید، روز به روز حضور مردم هم گسترده و گسترده تر شد. به گونه ای که به گفته ی شاهدان در تظاهرات دیروز، تعداد حاضران به مراتب بیشتر از بیست و پنج بهمن بود و این یعنی شکست موتور سرکوب رژیم."

و نیز می دانیم که: "آنچه در این دو روز (بیست و پنجم بهمن و یکم اسفند) روی داد، حاکی از حضور همه ی معترضان به و متنفران از جمهوری اسلامی نبود و با این بیداری و افزایش حضور، امید آن هست که سریال مبارزات خیابانی مردم ایران با سازماندهی بیشتر و گروه بندی شدن برای ماندن در میدان ها و استفاده از تاریکی هوا برای مبارزات مسالمت آمیز، گسترش یابد."

پس از سیرک مسخره ی نمایندگان مجلس و عربده کشی ها و مرگ بر موسوی و کروبی کردن آنها، شاهد بودیم که مردم در خیابان ها، بار دیگر بر خواست های پیشین و شعارهای ملی و ضد رژیم خود تاکید کردند. مردم با این کار هوشمندانه، به سیستم فاسد و ضد مردمی رژیم نشان دادند که با این نمایش ها نمی توانند آنها را فریب دهند و از حداقل خواستشان –یعنی رفتن جمهوری اسلامی- منصرف کنند. مردم با حضور جاودانه و دلیرانه ی خود، دیروز و پس از بیست و پنج بهمن، همه ی درهای فریبکاری و نقشه های نخ-نما و پوشالی رژیم اسلامی را نقش بر آب کردند و عملا همه ی درها را به رویش بستند، دیگر نه با تهدید، نه با شهید دزدی، نه با بت سازی و مطرح کردن نام موسوی و کروبی و خواست های حداقلی اصلاح طلبان، نمی توان مردم را به سکوت وا داشت. مردم حرف دلشان را زده اند و خواستشان را مبنی بر انحلال تمامیت جمهوری اسلامی (به عنوان کفِّ مطالبات) نشان داده اند.

دیگر جمهوری اسلامی و دیکتاتورهایش، جای امنی در ایران ندارند. پایه های لرزان لانه ی گرگ پیر –خامنه ای- در حال فرو ریختن است. گزارش ریزش های درون سپاه پاسداران و ارگان های سرکوبگر، شکاف عمیقی در حساس ترین لایه ها و ارکان رژیم ایجاد کرده است. دیگر خامنه ای نمی تواند به بازوی سرکوبش اعتماد کند، این بازو در حال قطع و ناکارآمد شدن است. دستان خامنه ای هر دو، نیروی خود را از دست داده اند و به زودی قلب سیاه خودش و نظام کثیفش هم از کار می افتد. و برای همین است که برای سرکوب مردم از جوجه بسیجی های 15-16 ساله یا حزب الله لبنان استفاده می کند. مسلم است که چنین نیروی سرکوبِ نیم بندی، دیری نمی پاید و به زودی گریبان خود خامنه ای را خواهد گرفت.

***

موج گسترده ی خشم و عصیان مردم برای پس گرفتن ایرانشان، روز به روز پر اوج تر و بالا-بلندتر می شود. از کف خیابان تا بالای پشت بام. از کردستان تا به خراسان، از مازندران تا به زاهدان. از درون میدان های تهران تا دیوارهای دانشگاه تهران، همه و همه صحنه ی "نه" گفتن، به جمهوری اسلامی است. عربده کشی ارازل و اوباش ساندیس خور ولایت فقیه، به خفگی می رسد. ایران دیگر جای امنی برای پنهان شدن رسوایی های حکومت ندارد. حتا اگر گوش های کر و چشمان کور خامنه ای، این چیزها را درک نکند.

بر همه ی ما ایرانیان است که برای دربند کردن و بیرون راندن ضحاک خامنه ای، بکوشیم و به او اجازه ندهیم که با سکوت ما در خیابان ها، زمینه ی اعدام ها را فراهم کند و خون مردم را بنوشد. در پایان، چند نکته ی کوتاه را (از نظر خودم) درباره ی گردهمایی دیروز یکم اسفند می آورم؛

- محل تظاهرات، بر خلاف بیست و پنج بهمن، ولیعصر بود که در آن دو شاهرگ حیاتی رژیم قرار دارد؛ یکی: ساختمان صدا و سیمای ضد مردمی و دیگر: خیابان آذربایجان، منتهی به لانه ی خامنه ای موسوم به بیت رهبری. این مکان برای راهپیمایی های گسترده و پراکنده همراه با سازمان دهی و گروه بندی بسیار حساس است. ترس و وحشی گری مزدوران و استفاده بیش از اندازه از گازهای اشگ آور و نیز شلیک هوایی در روبروی ساختمان رادیو-تلویزیون برای پراکندن مردم، خود دلیل این امر بود. پس در کل سازمان دهی در مکان هایی که در آنها سازمان های حساس حکومتی یا زندان ها است، می تواند بسیار مهم و سرنوشت ساز باشد.

- شنیدیم که چند تن از هم میهنان هم رزم و مبارزمان، روی پل های عابر پیدا، به دلیل پرتاب شدن به وسیله ی مزدوران و یا تیراندازی، کشته و مجروح و عده ای نیز در آنجا گرفتار شده و بازداشت شدند. لذا باید در نظر گرفت که پل های عابر پیاده و یا مکان های که در رصد نیروهای سرکوبگر و امکان تیر خوردن یا دستگیر شدن زیاد است، به هیچ وجه نباید از سوی مردم استفاده شود. تجربه ی این وحشی گری رژیم در پرتاب مردم از پل ها در روز عاشورا هم اتفاق افتاد.

- نقطه ی قوت و امتیاز تظاهرات دیروز، پخته و آگاه تر شدن مردم بود؛ مردم از روش "بزن در رو" استفاده می کردند، بدین شکل که با فریب دادن سرکوبگران، توجه آنها را به یک نقطه جلب می کردند و سپس از خلوت شدن جای دیگر استفاده کرده و شروع به ایجاد هسته ی یک تجمع با سر دادن شعار می کردند و بدین شکل، نیروهای امام زمان را گیج و منگ می کردند. این امر به ویژه در گردهمایی های بعدی، همچون چهارشنبه سوری می تواند بسیار کارآمد باشد.

- اما نقطه ی کاستی و ضعف در گردهمایی گسترده ی دیروز –که شاید بیشتر نتیجه ی نبودِ یک رهبری واقعی و سازماندهنده در داخل ایران باشد (و آقای موسوی که می گوید ادعای رهبری ندارد، اما اصلاح طلبان او را رهبر می دانند، به جای تاکید بر آرمان های امام راحلش و دستاوردهای انقلاب اسلامیش! به این نکته هرگز نمی پردازد!)- این است که حرکت مردم، برنامه ی هدفمندی برای ماندن در خیابان ها ندارد و همین امر باعث می شود که پس از ساعت ها حضور در خیابان ها و روبرو شدن با اوج وحشی گری نیروهای بسیجی و لباس شخصی، مردم قادر به ماندن در خیابان ها نباشند. راه حل آن هم، تشکیل گروه های سازماندهنده متشکل از جوانان و قشرهای گوناگون است که به دور از توهمات اصلاح طلبان، برای ماندن در خیابان ها با هدف سرنگونی رژیم، برنامه ریزی کرده و از تاکتیک جایگزین کردن نیروها و شیفتی عمل کردن برای ماندن در میدان ها و استفاده از تاریکی شب و قرق کردن مکان ها استفاده کند. (امروز در سایت ها، به بیانیه ای برخوردم که عده ای از جوانان درون مرز، دست به بنیان گذاری گروهی به نام "انجمن ملی جوانان آزادی خواه ایران" زده اند که تشکیل گروه هایی از این دست، می تواند در این راستا بسیار سودمند باشد)

- و نکته ی پایانی این که، پس از گردهمایی های گسترده ی بیست و پنج بهمن و یک اسفند، اینک در آستانه ی نوروز باستانی و در اوج نابسامانی های اقتصادی رژیم و گرانی و تورم حاصل از آن، افزون بر تجمع های میلیونی در روزهای آینده (و به ویژه چهارشنبه سوری)، بهترین فرصت برای اعتصاب های سراسری، نپرداختن قبض های بانکی، تحریم سازمان های حکومتی، و به ویژه، تجمع در میدان های پمپ بنزین و نیز نانوایی ها بهترین –تکرار می کنم- بهترین راه برای فلج کردن رژیم مفلوک جمهوری اسلامی است.

آزاد بــــاد ایــــــران
سرنگون باد انیران

سروش سکوت
ایران
2 اسفند 2569

۱ نظر:

  1. فراخوان برای برگزاری گسترده اینترنتی «رفراندوم نمادین در باره جمهوری اسلامی».
    این رفراندوم به روش زیر بسیار ساده قابل انجام میباشد: وبسایت ها و وبلاگ های فارسی مخالف جمهوری اسلامی چنانچه مایل باشند، کافی است که در در وبسایت و وبلاگهای خود یک قسمت کوچک برای یک نظر سنجی اینترنتی باز کنند. موضوع نظرسنجی هم یک رفراندوم ساده میباشد که ارزوی سی ساله ایرانیان بوده است. پرسش هم خیلی ساده به این صورت پیشنهاد میشود: «« جمهوری اسلامی: اری یا نه؟»». امکان انتخاب دو گزینه : اری یا نه در زیر پرسش گذاشته میشود. * مهم اینست که این رفراندوم در دو بخش؛ یکی ویژه «ایرانیان ساکن خود کشورمان» و دیگری ویژه « ایرانیان مقیم خارج» در وبسایت و یا وبلاگ درج شود. اگر که این کار به گونه ای گسترده اجرا شود ومثلا صد ها هزار انتخاب گزینه انجام شده باشد، میتواند در کنار دیگر اقدامات برای انحلال جمهوری اسلامی ؛ از نظر روحیه بخشیدن به جنبش سبز و اثبات عملی نا مشروعیت جمهوری اسلامی؛ بسیار موثر باشد.
    این را همه میدانند که درصدی بین 95 تا 100 درصد رای منفی به جمهوری اسلامی خواهند داد. (حتی بسیاری از ساندیس خوران هم زمانی که سهمیه ساندیسشان رسیده باشد اگر بدانند که کسی متوجه نمیشود گزینه «نه» به جمهوری اسلامی را کلیک میکنند.) اما به خاطر اینکه این موضوع اشکار بیشتر و بهتر موضوع روز شود، مفید است اینگونه رفراندوم که فعلا از هر نوع دیگرش عملیتر است هر چه زودتر اجرا شود.
    بنابر این به ویژه وبلاگ نویسان در صورت امکان و تمایل هر چه زودتر این رفراندوم را در وبلاگ خود درج کنند وبه دیگر وبلاگ نویسان هم اطلاع دهند.

    پاسخحذف