بیدارباش اکنون مردم ایران –تا با آگاهی از این نکته ی تاریخی نباشد که کشور به دست مشتی حرامی تازی "اشغال" شده است، و این رژیم "دشمن" بیگانه ی مردم ایران است که از درون به جان ایران و ایرانی افتاده است- نمی تواند راهگشا باشد.
* * *
بی گمان، خرداد خونین دو سال پیش و رویدادهای پس از آن را باید نقطه ی عطف بسیاری از مسائل در ایران و خاورمیانه و شمال افریقا بدانیم.
در شرایطی که همه ی کشورهای دیکتاتور زده ی منطقه در خواب و خاموشی بودند، مردم ایران به پاخواستند. تنها در یک روز نزدیک 4 میلیون تن تنها در خیابان های پایتخت، چیزی که در تاریخ یکسد سال گذشته ی مبارزات آزادی خواهانه بی سابقه بود، به میدان آمدند. تا پیش از رویدادهای خاورمیانه و کشتارهای دیکتاتورهای این کشورها، این ملت، نخستین و تنها مردمی بودند که "خواستن، توانستن" را در عمل نشان دادند.
خیلی زمان نگذشت که "سبز"ی که تنها بهانه ی گزینش بد و بدتر بود، سرخ و خونین شد. از خاموشی به خروش رسید. پس از نخستین نماز جمعه ی خامنه ای بعد از انتخابات، که آشکارا فرمان سرکوب و کشتار مردم را صادر کرد، فردایش مردم پرشورتر از قبل آمدند و این بار به جای (یا در کنارِ) رای ما کو و کجاست، مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای و اصل ولایت فقیه سر دادند و خواهان بازپس گیری ایرانشان شدند.
خرداد خونین، چند نکته را نشان داد:
نخست) نظام اسلامی شکننده شده و در سراشیبی سقوط است.
دوم) دیگر برای سرکوب اپوزیسیون تنها ترور مخالفان در داخل و خارج ایران برای رژیم راهگشا نیست؛ چه که، ایران از درون در حال انفجار است.
سوم) بر جهانیان آشکار شد که مردم ایران، این نظام غیر ایرانی و ضد انسانی را در تمامیت نمی خواهند و هرچه شعارها تندتر شد، این بینش هم بیشتر شد.
چهارم) همچنین خیزش آزادی خواهی مردم ایران، سیاست دو پهلو و موضیانه ی غرب را بیش از پیش آشکار ساخت؛ آنجا که "اوباما" در برابر دیدگان همگان بیان داشت که "در امور داخلی ایران دخالت نمی کند" و به نوعی بر سیاست مماشات پافشاری کرد، و صرفا با چند جمله ی کلیشه ای خودش را پشتیبان مردم خواند، سیاست خارجی دوگانه ی او بیشتر نمایان شد.
پنجم) خیزش خونین خرداد مردم ایران، عامل آب شدن یخ سکوت و خاموشی خاورمیانه و شاخ افریقا نیز بود و این جریان هنوز هم ادامه دارد.
اما از آن روزهای خروشان تا به امروز در ایران په گذشته و در روزهای پیش رو چه خواهد گذشت؟ کالبد شکافی چرایی خروش آن روزها و سکوت این روزها چند گزینه را پیش رو می نهد:
1) برخی، سرکوب و ترس را عامل این سکوت می دانند؛ اما تجربه ی تظاهرات پی در پی پس از انتخابات و در اوج تهدید و سرکوب تظاهرات پیشین و همچنین گردهمایی بزرگ 25 بهمن 89، و با نگرش بر اینکه سرکوب و کشتار به عنوان اولین و آخرین ابزار دیکتاتورها تنها قدرت بازدارندگی موقت دارد، خود گویای اینست که ترس در مردم مدت هاست که ریخته است و ترس چندان جایگاهی در اوضاع کنونی ندارد.
همچنین عطش مردم برای گردهمایی و دادن شعارهای ضد حکومتی در مراسم زنده یاد "ناصر حجازی" یا گردهمایی های پراکنده ی اعتراضی در مراسم هاله سحابی، دلیل دیگری بر این ادعاست.
2) اما شاید دلیل اصلی وضع موجود را باید در عدم شناخت خواست های اپوزیسیون و مغفول و منفعل شدن آن از رویدادهای پیش آمده دانست. پذیرفتن خواست برکناری و انحلال کامل حکومت اسلامی نمی تواند از میانبر خواست های جنبش سبز و اصلاحات بگذرد.
3) دلیل دیگر را باید در سرگردانی مردم و به نوعی موی دماغ بودن همین سبزهای اصلاح طلب و شورای گمنام راه سبز امید داشت.
به هر روی، عامل دستیابی به همبستگی و تداوم اعتراضات مردم و اپوزیسیون درون و برون مرز را باید در شفاف سازی موضع و پاره کردن پرده های ابهام و رها ساختن مردم از سرگردانی و سرخوردگی سبزها جستجو کرد و به طور کلی: تا اپوزیسیون نداند که چه می خواهد و چه هدفی در سر دارد و ابزار رسیدن به این آرمان چه می تواند باشد، نمی تواند حرکت های مستمر بیافریند.
آنچه شایان نگرش می باشد، این است که جمهوری اسلامی در بدترین روزهای عمر خود بسر می برد . درگیری باندها و جناح های مختلف درون رژیم، و نیز بحران های شدید اقتصادی و منزوی شدن هر چه بیشتر رژیم در روابط بین الملل، بیش از پیش، کوس نابودی و فروپاشی آن را از درون و برون به صدا در آورده است.
در چنین شرایطی، خرداد امسال بهترین فرصت برای بیدارباش مردمی و تداوم حرکت های بزرگ است که بسیاری از جوانان این مرز و بوم همچون ندا، سهراب، اشکان، ترانه، کیانوش، امیر جوادی فر، محمد مختاری، صانع ژاله و... در راه آرمان ایران خون دادند.
با چنین اقداماتی می توان دستان شکسته و در شرف قطع شدن حکومت را با اعتراضات فراگیر و گسترده از ماشین اعدام، دور و دورتر کرد و به تمامه برید.
همچنین فریاد آزادی خواهی ایرانیان بر سر تمامیت حکومت، خود "نه" محکمی بر باند اصلاح طلبان است و نشان دادن این نکته که جنبش مردمی را هیچ سنخیتی با سبز بازی جنبش سبز و شورای راه سبز امید ندارد که بیایند و با بی شرمی از مردم بخواهند با "سکوت" در تظاهرات حاضر شوند!
* * *
بیدارباش اکنون مردم ایران، تا با آگاهی از این نکته ی تاریخی نباشد که کشور به دست مشتی حرامی تازی "اشغال" شده است، و این رژیم "دشمن" بیگانه ی مردم ایران است که از درون به جان ایران و ایرانی افتاده است، نمی تواند راهگشا باشد.
مردم ایران نیک می دانند که آزادی پربها است و برای دستیابی به آن پربهاترین گوهر –هستی را باید پرداخت و در راه رسیدن به این خواسته، رنگ، اصلاح، مماشات و جستجوی نیروی پیش برنده از بیرون، هیچ سودی ندارد. تکیه مردم ایران، باید بر تقویت هویت ملی و فرهنگ ایرانی باشد و این خود نقش پر رنگ اپوزیسیون برون مرز را بیش از پیش می کند. اینجاست که همه یک دل و یک آرمان فریاد می زنند:
ز بــهر ِ بــر و بـــوم و پیونـد خویش
همــان از بــر ِِ زاد و فرزنــد خویش
همه سر بسر تن به کشتن دهیم
از آن به، که کــشور بدشمن دهیم
سروش سکوت
ایران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر