۱۳۸۹ بهمن ۲۶, سه‌شنبه

25 بهمن: آتش همیشه شعله ور، نه زیر خاکستر


گزارشی از روز خشم - 25 بهمن در ایران

دیروز مردم بی نظیر بودند، جمعیتی که نمونه اش را تنها در روزهای خونین خرداد پارسال می شد دید.
مردم با حرکت دیروزشان نشان دادند که جنبش آنها، نه زیر خاکستر، بلکه روشن ِ روشن است. مردم نشان دادند که آتش، زیر خاکستر در سکوت، سرد و خاموش می شود، آتش به اکسیژن نیاز دارد، آتش خشم آنها روشن تر از روز است. هیمه ی آن، بغض در جان مانده و زجر تا گلو رسیده ی مردم است و اخگران آن با مشت های گره کرده، به آسمان چنگ می زند تا بساط جور و ستم حکومت اسلامی را با روشنایی و گرمی خود، نابود ِ نابود کند.
حرکت دیروز مردم، ملی ِ ملی بود. در این شک نکنید. بدون اغراق می گویم، من شخصا شعار مذهبی یا میرحسین یاحسین و... چندان نشنیدم، دیگران هم همین را تایید کردند... این را شعارها نشان داد، مردم آزادی می خواهند، ایران را برای ایرانیان می خواهند. می خواهند ایران را خودشان با رای خودشان اداره کنند نه مشتی تازی با رای-دزدی و کودتاگری. حداقل خواست این مردم، رفتن جمهوری اسلامی است –نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد- 
دیگر فریب کسی را نمی خورند، دیگر کسی نمی تواند در هیبت اصلاح گر رژیم یا هر چیز دیگر، چشمانش را بادامی کند و با مظلوم نمایی مردم را بفریبد که: مگر مردم چه می خواهند جز ارزانی و زندگی راحت! نخیر، مردم ایرانشان را می خواهند –نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد-
ایرانیان، دیروز نشان دادند که مظلوم نیستند، بلکه در پی کوباندن ظلم هستند. آنها زیر بار چنین حکومتی نمی روند و به جای با سرخی سیلی زندگی کردن، سیلی بر پیکره ی خامنه ای و توله-بسیجی های وحشیش می زنند.
مردم به جهانیان، به رییس جمهور امریکا و چه و چه ثابت کردند که اینجا مصر و تونس نیست. هیچ کس حق دخالت در امور ایران را ندارد، مردم خود نسخه ی این رژیم لعنتی را می پیچند و به عمر منحوس آن پایان می دهند. در عین حال، به خارجیان، نشان دادند که اگر کسی در برابر این رژیم سکوت کند، با آنها هیچ تفاوتی ندارد و هر چه از حقوق بشر و دموکراسی ادعا می کند، پوچ و سراب است.

مردم ایران با گفتن شعار "نه غزه نه لبنان، تونس و مصر و ایران" به مردم ستم دیده و زیر لگد دیکتاتوری ها، گفتند که با آن ها هم صدا هستند. گفتند که آزادی، یک چیز جهانی است و مرز نمی شناسد. در عین حال مردم ایران، این آغازگران خیزش، به مصریان و تونسیان و... هشدار دادند که مبادا زیر بار نظامی به سان جمهوری اسلامی بروند.

چه روزی بود، چه شبی بود، مردم همه کار کردند: به حکومت پلید اسلامی، اولتیماتون دادند و برای نابودی نهایی آنها اعلام آمادگی کردند، به مردم مصر اولتیماتون دادند که مواظب باشند و به اوباما، اولتیماتون دادند و فهماندند که یا ساکت شو و یا اگر می خواهی کاری کنی، به نفع مردم کن...
دیروز و دیشب، هیچ کس نمی ترسید، این یک واقعیت است. شعارها، این امر را نشان داد. پاره کردن پلاکارد خمینی و خامنه ای در میدان (به اصطلاح) انقلاب، خود گویای این مدعا بود. فریادهای شیرزنان بلر سر ماموران سرکوبگر، خود دلیل این ادعا بود. عادی شدن بوی گاز اشگ آور و تاثیر آن، خود دلیل این مدعا بود.
دیگر بیشتر از این نمی گویم، اما می دانم، رهپیمایی و روز خشم، بر سر جمهوری اسلامی ادامه دارد و خواهد داشت. امروز، فردا، و روزهای دیگر...
ما هستیم تا پرچممان را پس بگیریم،
ما هستیم تا ایرانمان را پس بگیریم.
و هیچ نیرویی نمی تواند ما را از خواستمان منصرف کند، نه با زور سرکوبگران، نه با مماشات اصلاح طلبان و نه با سکوت های آقای اوباما

دیروز، بسیارانی را دستگیر کردند، بسیاری از مردم باتوم خوردند. اما مردم صحنه را ترک کردند، اینا پاسخ همه ی آنهایی است که می گویند، جنبش ساکت شده، جنبش سرکوب شده، جنبش زیر زمینی شده و سرکوب ها مردم را ترسانده!
مردم می مانند تا هویت ملیشان را پس بگیرند،
مردم می مانند تا پرچم جمهوری اسلامی را پایین بکشند.

به قول شاهزاده رضا پهلوی: همانگونه که خیزش بر ضد دیکتاتوری و پیروزی دموکراسی بر دیکتاتوری از ایران آغاز شده، در ایران نیز خاتمه خواهد یافت.

ما به خیابان ها باز می گردیم و می مانیم تا این اهریمنان را از ایران برانیم.

در پایان، ضمن سپاسگذاری و تشکر از همه ی آنها که در سرتاسر دنیا، چه در فضای مجازی و سایت های اجتماعی و چه روبروی سفارت های جمهوری اسلامی، از مردم پشتیبانی کردند، صدای آنها را به گوش همگان رساندند و دروغگویی و سرکوبگری این رژیم ترسو را نشان دادند، آنچه دیروز و از داخل خیابان ها، به صورت تکست مسیج در موبایل سیو کرده ام می آورم. کوتاه نوشت هایی که می خواستم با اینترنت ایرانسل موبایل به سایت ها بفرستم، اما به دلیل قطعی خطوط مخابرات توسط جمهوری ترسوی اسلامی، نتوانستم (البته همینک هم اینترنت با اختلال روبرو است) یاداوری می کنم که این نوشته ها با نزدیکی به ساعت های پایانی روز و آغاز شب که بر جمعیت افزوده می شد و امکان نوشتن نبود، کتر می شود؛

***

ساعت 9 صبح: آغاز یکی از هسته ی تجمع در مترو شهرداری با شعار مرگ بر دیکتاتور
بین مردم شایعه شده بود که یکی از جوانان در اعتراض به حکومت اسلامی در چهارراه قصر خودش را دار زده است. مردم امیدوار می شوند که این شایعه، آغاز یک هسته ی تجمع در چهارراه قصر باشد.

ساعت 2:50 بعدازظهر: حرکت مردم به صورت گسترده به سمت میدان فوزیه
ماموران به طور پراکنده،
نکته ی جالب و خنده دار: لباس شخصی ها با پوشیدن لباس رفتگران، مردم را نادان فرض کرده و در حال براندازی اوضاع هستند. یکی از شیرزنان به طعنه خطاب به یکی از آنان می گوید: تو در پر غو بزرگ شدی و نان نفت را خوردی! حتا ادای جارو کش ها را هم بلد نیستی در بیاوری

نیروها با موتور با لباس گارد و لباس شخصی ها وارد شدن. عده ای هم با لباس نیروی هوایی هم آمده اند. 

ساعت 3:3: شکل گیری تجمع سکوت در میدان فوزیه: در حال حاضر، ماموران گم نام امام زمون، سگ پاچه گیر نشده اند و فقط به صورت محدود، تجمع  را پراکنده می کنند و البته فعلا، بدون گرفتن پاچه، به آنهایی که نماد سبز حمل می کنند، تذکر می دهند. جمعیت زیادی در میدان فوزیه هست. و شاید این جمعیت در طول پنج شش ماه گذشته بی سابقه باشد. 3:5: جمعیت در حال افزایش است...

جمعیت به طور چشمگیری در میدان فوزیه دیده می شود، به گونه ای که از میدان به سمت فردوسی و ولیعصر، پوشیده از جمعیت شده. در حال حاضر ماموران فقط جمعیت را متفرق می کنند.

3:25: موتوری های وحشی امام زمون هم بدتر از شتر سوارهای مصری، به میان جمعیت می زنند و با وجود تجمع سکوت، این وحشی ها با موتور به پای مردم می زنند، که چند زن میان سال هم با خشم با آنها برخورد می کنند و می گویند که مگر مرض دارید که با مردم اینگونه برخورد می کنید، مردم برای پیاده روی آمده اند. مگر چه می کنند که با آنها اینگونه رفتار می کنید.

تجمع گسترده ی مردم، جمعیت بسیار بیشتر از روز عاشورا است
مردم شعار می دهند مرگ بر دیکتاتور
مرگ بر خامنه ای
مبارک سد علی پیوندتان مبارک
لحظه ی باشکوهی است
مردم از پیر و جوان مشتاقانه و خستگی ناپذیر حاضر شده اند و تاریکی هوا را انتظار می کشند
ساعت 7:00: تجمع در آزادی شکل میلیونی گرفته است.
مردم شعارهایشان را تکرار می کنند
درگیری با مزدوران کمتر شده است و مردم تقریبا میدان را گرفته اند. خیلی باشکوه است. در هوای سرد و آلوده ی تهران، گرمای خاصی احساس می شود

با این وجود به پیشنهاد برخی جوانان زنان میانسال و پیرمردها، می خواهند به خانه بروند.
یکی از شیرزنان که مادر یکی از دوستانم است، در حالی که چشمان درخشانش با وجود قرمز خونی شدن از شدت گاز اشگاور پر از شادی است، می گوید که باریکلا به مردم، کاشکی موبایلم دوربین داشت و می تونستم از مردم عکس بگیرم.

هرچه بادا باد.
می دانم که خودم و خودمان تا بتوانیم می مانیم
تا هر ساعت
تا صبح
اما تا همینجایش هم پیروزی از آن ما بوده
می خواستیم به سمت پل حافظ برویم، جایی که شنیدیم بچه ها از بالای پل پرچم شیر و خورشید بین مردم ریخته اند
درود بر این همرزمانم
درود

از تاریکی هوا یک ساعتی گذشته، جمعیت در حال افزایش است. با وجود بستن خیابان های منتهی به آزادی، بستن متروهای میدون امام حسین و رفتن آنتن موبایل ها، مردم از کوچه پس کوچه های فرعی دارند خودشون را به آزادی می رسانند.
حال دیگه، تجمع سکوت با وحشی گری بسیجیان بی غیرت به شعارهای مرگ بر خامنه ای و مرگ بر دیکتاتور تبدیل شده. موتوری ها می خواهد مردم را پراکنده کنند، اما نمی تونند. جمعیت بیشتر از اونیه که فکرش را می کردند.
....
تو خیابون شادمان، صدای تیر میاد، هوا پر از گاز اشک آوره. مزدورا تیر هوایی می زنن. بی شرف ها، تو همین خیابون یه دختر را زیر باتوم گرفتند، تا مردم رسیدند که جلوشونا بگیرند، سوار ماشینش کردن و در رفتن. اینها برای سرکوب و گرفتن مردم، اول جمعیت را پراکنده می کنند، بعد، توی جاهای خلوت، مردم را می گیرن زیر باتوم و از خلوت شدن استفاده می کنند و دستگیر می کنند.

باور کردنی نیست، جمعیت زیاد میشه، خیلی ها کوله پشتی دستشونه، با این وضع مطمئنم، امشب خیلی ها تو خیابون می مونند. اما جوونا اسرار دارن که پیرمرد پیرزنا و آدمای مسن، برن به خونه ها، بعضی ها اینجا، حتا ناهار هم نخوردن، چون از صبح تو خیابونا بودن، اما هنوز روی پا هستند.

ساعت 12 شب، جمعیت کمتر شده، اما اونقدری هستند که از اول انقلاب نگاهشون می کنی نمی تونی حدس بزنی آخر جمعیت تا کجاست....
امشب مردم پیروزند
نابود باد این رژیم ترسو...

سروش سکوت
ایران-تهران 25 بهمن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر