به یاد کردیه بانوی ایران –زهرا بهرامی- جانباخته ی راه آزادی
زنـانـشـان چـنـیـنـنـد ز ایـرانیـان
چگـونه انـد گـردان و جنگ آوران
بی گمان در درازنای سده های بی شمار، پویش ها و خیزش های ایرانیان برای بیرون راندن بیگانگان و انیران، بدون دلاور-زنان، هیچ گاه به پیروزی و رهایی نمی انجامیدند.
نظام های خودمدار و ستمکار نیز که از این زمینه آگاهی داشتند، می کوشیدند بیشترین سرکوب های خود را بر زنان روا دارند.
در فرهنگ ایرانی، زن، مادر و مدار خانواده و کشور است. او نماد پیروزی است و هر جا باشد، روشنی می آورد.
نخستین جنگاوران ایران، برای رهایی سرزمین ایران، آموزه های رفتاری و کرداری خود را از زنان و مادران هم رزم خود آموختند.
اگر نبودند، فرانک ها، کجا کاوه ها و فریدون ها، پروای بیرون راندن ضحاک و بابلیان را داشتند؟
اگر نبودند دغدویه ها و آزمون های آن ها، کجا، ایرانیان از خرد و دانش زردشت، بهره ور می شدند؟
اگر نبودند گردآفریدها، کجا تورانیان و پهلوان آنها سهراب، با دیدن زنان جنگاور، ترس را بر بند بند جسم و جان می یافتند و پروای دستیازی بر خاک پاک ایران را نمی یافتند؟
اگر نبودند، یوتاب ها و آرتمیس ها، کجا سپهسالاری ایران، رخش ِ جاودانگی بر تارک دنیا می چرخاند؟
اگر نبودند ماناداناها، کجا کورش ها، در جهان پر بیداد آن زمان، دادگری را پیشه ی خود می کردند و به همگان نشان می دادند که این فرهنگ به پشتوانه ی آموختارهای مادران ِ مام ِ میهن است؟
اگر نبودند کاساندان ها و آتوساها، کجا شاهان از رایزنی در بزنگاه های سرنوشت ساز، برخوردار می شدند؟
اگر نبودند، گردیه بانو، آذرمیدخت، آرتادخت، پورچیستا، تهمینه، رودابه، بانو گشنسب، میترادخت و هزاران شیر زن دیگر، کجا ایران به زیور دلاوری، دانشورزی، خردمندی، انسان مداری، نیک رفتاری و پاک بازی، آزین می بست؟
آن گاه که عرصه ی تاراج و ستم بابلیان، مقدونیان، تازیان، مغولان و ترکان سرزمین ایرانمان را فرا گرفت، زنان و دختران، همچند مردان و پسران در خیزش نظامی و فرهنگی، لباس رزم به تن کردند و یا قلم به دست گرفتند تا ایران را از تباهی و سیاهی برهانند.
دستگاه های ستمگر حاکم نیز که از این نفوذ زنان، آگاهی داشتند، بیشترین فشار و سرکوب را به آنان می آوردند، به ویژه در زمان تازیان که ستمکاری آنان، دامن پاک بانوان ایران را گرفت. اما زنان همواره ایستادند و جنگیدند و با این ایستادگی و جنگ آوری، الگوی مردان نیز شدند.
ایران کهن، سرفراز است که نخستین سرزمین مادرسالار در دنیا است. مادران و زنان و بانوان این سرزمین، فرهنگ و آموزه های خود را به فرزندانشان آموختند تا به پشتوانه ی آن فرهنگ، ایران را بپایند و انیران را از مرزهای ایران برانند.
جشن سپندارمزگان یا اسپندگان، یادگار نیاکانی است که مادر و زن را روشنایی خانه و کشور می دانستند، و در سال شمار باستانی، از دیرین ترین دوران، روز پنج هر ماه را روز سپندارمذد یا سپنتا آرمایتی می گفتند که در چم ِ (یا معنای) اندیشه ی ورجاوند و خردِ سپنتینه است که ویژگی زنان و بانوان است. سپنتا آرمایتی یکی از سه امشاسپند-بانو (یا جاودان های ورجاوند) و دستیاران اهورا مزدا نیز هست که از او گاه با نام دختر اهورا مزدا و نگاهبان زمین نیز یاد شده است.
روز بیست و پنجم هر ماه نیز که روز "اِرد" (در چم ِ زیبایی نیکو و نیروی نگاهبان خانواده که ویژه ی بانوان و زنان است) نام داشت، روزهای بزرگداشت جایگاه زنان به شمار می رود.
زمانی که نام روز پنجم –سپندارمذد یا اسفند- با نام ماه دوازدهم –اسفند- یکی و برابر می شد، آن را جشن بزرگ سپندارمذگان یا اسفندگان و روز زن و مادر ایرانی می خواندند و به زنان و بانوان و دختران، ارمغانی را هدیه می دادند. امروزه با دگرگون شدن گاه شمار باستانی به خورشیدی، جشن اسفندگان، اندکی زودتر –یعنی روز بیست و نهم بهمن ماه خورشیدی- برگزار می شود. و البته برخی نیز این جشن را روز پنجم اسفند ماه براورد می کنند... گروهی آن را روز عشق، مهر و دوستی ایرانی – هم سنگ ولنتاین فرنگی- در نظر می گیرند.
از آنجا که سرچشمه ی دوستکانی(=عشق)، همانا زنان پاک سرشت هستند، و عشق بی دریغ بانوان، همه ی مردمان را در بر می گیرد، نامیدن این روز به نام روز عشق و عشاق ایرانیان، بسیار نیکو و پسندیده است.
امروز و از پس پشت آن دوران شکوه مند مادرسالاری و پس از آن ستم های رفته بر مام ایران در زمان یورش بیگانگان و انیران، در دوره ی سیاه دیگری به سر می بریم. اما از آنجا که ایران نمی میرد، این بار نیز ایرانیان، برای بازپس گیری ایرانشان از چنگال گرگان و دزدان سرزمینشان، تا پای جان ایستاده اند.
و شگفتا که در این سده و در زمان قادسیه ی دوم و یورش دوباره ی تازیان دستار به سر، باری دیگر، طلایه داران، پیش قراولان و اسپهبدان نبرد با بیگانگان و مولایان، زنان و بانوان ایران هستند.
نوک پیکان سرکوبگری ها و سبب اساسی ترس های نظام اسلامی هم بانوان ایران هستند، چرا که نیک می دانند، خشم و نیروی نبرد آنان، به زودی پایه های پوسیده ی دستگاه گندیده یشان را می شکند و به بیابان های حجاز باز می گرداند. اعدام و سنگسار زنان، حکمرانی و دادگری با دادها و قانون های بیدادگرانه و زن ستیزانه ی اسلامی، نمونه ای از سی و دو سال، ترس مرگ آور رژیم اسلامی از زنان ایران زمین است.
زنان ایرانی در دوره ی هم روزگار کنونی، نشان داده اند که خیزش های آزادی خواهانه یشان، در کنار سایر جنبش ها –دانشجویان، کارگران و...- به سر منزل مقصود خواهد رسید.
***
در پایان، اندکی از سخنان خداوندگار خرد و فرهنگ و دانش ایران –فردوسی بزرگ- را در باره ی بانوان پاک سرشت ایران زمین می آورم و سروده ای از بانو هما ارژنگی را به مناسبت جشن بزرگ و ملی اسپندگان، به همه ی بانوان این سرزمین، به ویژه زنان دلاور در بند زندان های جمهوری اسلامی –نسرین ستوده، شیوا نظرآهاری، بهاره هدایت، مهدیه گلرو، سکینه آشتیانی و...- و همچنین شیر زنانی که به دست پلید و آدم کش نظام اسلامی، در راه آزادی ایران کشته شدند –ندا، شیرین علم هولی، زهرا بهرامی، ترانه موسوی، زهرا کاظمی و...-:
اگر پـــارســـا بـــاشد و رایــــزن
یکی گنج بــاشد، پــــرآکنده زن
به ویـــژه که باشد به بــالا بلند
فروهشته تا پای مشکین کمند
خردمند و با دانش و ناز و شرم
سخن گفتن نـــیک و آوای گرم
جشن اسفندگان، روز ملی زن و زمین و روز مهر ایرانی را به همه ی ایرانیان و به ویژه گل-بانوان ِ گل-باره ی گل-بانگِ ایران-زمین شادباش می گویم و در برابر آنان، کلاه از سر برداشته و گرامیشان می دارم.
سروش سکوت
اسفندگان 2569
پی نوشت:
دو پیوند دیگر در باره ی جشن اسفندگان:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر