۱۳۹۰ اردیبهشت ۹, جمعه

هفته ی پاسداشت جایگاه آموزگار (از روز فرزاد تا روز فردوسی)



فراخوان برای گرامیداشت هفته ی پاسداشت جایگاه آموزگار
از 19 اردیبهشت (روز جاودانگی فـرزاد کمانگر)
تا 25 اردیبهشت (روز بـزرگـداشت فـردوسـی)

در گاهنمای جمهوری اسلامی، روز آموزگار (معلم) به نام "روز شهادت مطهری" نامگزاری شده است! مطهری، همان مولایی است که در آغاز انقلاب 57، "با احمق خواندن نیاکان ایرانیان و احمقانه خواندن آیین های باستان" نام ننگ از خود برجای گذاشت.

در سال گذشته که دژخیمان رژیم اسلامی، "فرزاد کمانگر" یکی از دلسوزترین آموزگاران کرد این مرز و بوم و از هموندان انجمن صنفی معلمان و کوشنده ی حقوق بشر را در روز 19 اردیبهشت اعدام کردند، بسیاری از میهن پرستان و کوشندگان سیاسی، این روز را روز آموزگار نامیدند.

از آنجا که یک هفته پس از روز جانباختگی و پرواز روان زنده یاد فرزاد کمانگر، روز 25 اردیبهشت، به نام روز بزرگداشت فردوسی نامگزاری شده است و جایگاه فردوسی در زنده نگاه داشتن زبان، تاریخ و فرهنگ ایران به عنوان یک آموزگار ستودنی است، شایسته است که این یک هفته به نام "هفته ی آموزگار" نامگزاری شود.

این رویداد، می تواند دو کارکرد اساسی داشته باشد؛ نخست) زدودن نام گجسته و ناستوده ی مطهری از روان و نهان فرزندان ایران. دوم) جای دادن نام آموزگاری ایرانی که در راه آرمان آزادی و دفاع از حقوق ستم دیدگان، جان خود را پیشکش ایران و کردستان کرد. و همچنین نگرش هرچه بیشتر بر فردوسی بزرگ و شاهنامه ی ستُرگ او.

در سراسر ایران، از شرق تا غرب، از توس و خراسان تا کامیاران و کرمانشاهان، مردم و به ویژه آموزگاران و دانش آموزان و استادان و دانشجویان (حتا در حد چند تن!) با روشن کردن شمع و خواندن سرودهای ملی یا اعتراضی و به ویژه گفتارهایی از شاهنامه، سخنانی در باره ی میهن و حقوق بشر و مبارزه با خشونت و... این روز را گرامی خواهند داشت.

هر سال، در چنین زمانی، شاگردان کم سال اما دریادل فرزاد کمانگر در دبستان، به احترام فرزاد از جای برمی خیزند و این آیین را نگاه داشته اند. آموزگاران، به ویژه در شهرها و روستاهای کردستان و کرمانشاهان، می توانند در بامداد روز 19 اردیبهشت (روز کشته شدن فرزاد کمانگر) به یاد فرزاد، زنگ های دبستان ها را به صدا درآورند.

دانش آموزان و دانشجویان می توانند در چنین زمانی (یک هفته) برای آموزگاران و استادان خود گل و هدیه ببرند.

بی گمان، این روش ها ی فرهنگی، مسالمت آمیزترین و زیرکانه ترین نوع اعتراض به حکومت خواهد بود که هیچ نیروی سرکوبگری هم نمی تواند آن را سرکوب کند. مگر اینکه بخواهند روی دانش آموزان 7-8 ساله بخاطر دادن هدیه به آموزگارانشان، باتوم و چماق بکشند!

باید توجه داشته باشیم که یکی از دلایل عدم توفیق و ماندگاری گردهمایی های خیابانی پس از انتخابات، تطبیق بودن آنها با مناسبت های حکومتی است که فقط مخصوص جمهوری اسلامی می باشد و هیچ نسبتی با خیزش آزادی خواهانه و ملیت گرایانه ی مردم ایران ندارد. لذا چنین حضورهایی هم به راحتی قابل سرکوب و پراکنده شدن هستند و هم راه به آرمان های ملی-میهنی نمی برند.

در مقابل، گردهمایی های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی با ریشه ی هویت ملی و توجه به مردم جای جای این مرز و بوم (و نه فقط پایتخت)، هم ماندگاری دارد و هم هدفمندی.

***

در آستانه ی دومین سالگرد جاودانگی و کشتار ددمنشانه ی پنج جانباخته ی راه آزادی: فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی، فرهاد وکیلی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان، یاد و نام و آرمانشان را گرامی می داریم و با آموزگارن در بند شورای صنفی معلمان، هاشم خواستار، رسول بداقی و نبی الله باستان، اعلام همبستگی می کنیم.


سروده ی زیر، پیشکش به روان فرزاد کمانگر و دایه سلطنه مادر دلاورش:

فرزاد تو میدانستی
فریاد یک عظمت
وقتی در شکنجه ی شکست نمی نالد
چه کوهیست
بسان زاگرس
فرزاد تو میدانستی
نگاه بی مژه محکوم یک اطمینان
وقتی در چشم حاکم یک هراس خیره میشود
چه دریاییست
فرزاد تو میدانستی
وقتی انسان مرگ را شکست میدهد
چه زندگیست ، پیروزی چیست !
فرزاد تو میدانستی
هنگامی که آنها
گور تو را از پوست -خاک و استخوان آجر  انباشتند
و لب شان به لبخند آرامش شکفت
هنگامی که آنها 
گوشت زندگی تو را
از استخوان های پیکرت   جدا کردند  
چگونه تو طبل سرخ  زندگی را به نوا در آوردی
فرزاد تو میدانستی
استفراغ هرخون از دهان عدام
خدا ی خودرو را می خشکاند
بر خرزهره ی دروازه  ی بهشت
فرزاد تو میدانستی
آنها که انسان ها را با بند ترازوی عدالت  خدای  پنهان شده در آسمان به دار  آویختند 
عادل  نام نگرفتند
فرزاد میدانست
شعر زندگی او ، با قافیه  خونش  
و زندگی شعر من 
با خون قافیه اش  
چه بسیار  
که دفتر شعر زندگی شان  را 
با کفن سرخ یک خون لخته بستند  
شعری با قافیه خون
با کلمه ی انسان
با آهنگ فردا
شعری که راه میرود، میفتد، بر میخیزد ، میشتابد
و به سرعت انفجار یک نبض در یک لحظه زیست
راه میرود بر تاریخ  ایران 
و میکوبد چون خون در قلب تاریخ ، در قلب کردستان 
در قلب انسان 
انسان ، انسان ، انسان ، انسان ها

سروده از: شیلا فرهنگ

سروش سکوت
اردیبهشت 2570
http://weareforiran1.blogspot.com/2011/04/blog-post_29.html

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر