۱۳۸۹ اسفند ۱۰, سه‌شنبه

مردم، "آدمک" نیستند؛ "آدم" هستند


آنچه در این روزها، پیرامون فراخوان ها برای گردهمایی های خیابانی مهم است، "رفتن یا نرفتن" نیست، "جوگیر نشدن و به خواب نرفتن" و "هشیار بودن و بیدار ماندن" است. بی گمان این بینش را "مردم ایران" دارند و باید هم داشته باشند؛ چون "مردم"، "آدمک و عروسکِ خیمه شب بازی" نیستند که "نخ ِ کنترل"شان در دست دیکتاتور ی "هیئت حاکمه" یا وقاهتِ "شورای هماهنگی راه سبز" باشد. بلکه آنها "آدم" هستند، می اندیشند و تصمیم می گیرند و به کار می بندند، تا از لجن زار ِ جمهوری اسلامی در هر شکل و صورتش بِرَهند؛ قدرت مردم را دست کم نگیریم.

***

پس از بیش از یک سال از پویش و خیزش آزادی خواهانه، دیکتاتورستیزانه، انحلال طلبانه و براندازانه ی مردم ایران علیه جمهوری اسلامی، در جریان رویدادهای 25 بهمن امسال و حضور گسترده ی مردم، سران اصلاحات که اینک خود را همراه و همرزم با مردم می نامند! یک بار دیگر خدعه ی 22 بهمن پارسال را تکرار کردند. و آن همانا به قهقهرا بردن، دزدیدن و آرام کردن جنبش مردمی ایران بود (با پیش کشیدن مسائلی همچون: پروژه ی اسب تروا و...) اینک نیز می کوشند با دخالت و پادرمیانی در میان خواست ها و شعارهای مردم، موزیانه حرکت را به نام خود کنند و شعارها را به سمت خود کِشَند.

اگر آن زمان شخص آقایان موسوی و کروبی و هواداران مکّارشان در خارج از کشور، می کوشیدند با زیرزمینی خواندن جنبش مردم، آن را از آنِ خود بدانند که گوش به فرمان فراخوان ها و بیانیه های دل به هم زن و تکراری و طولانی میرحسین موسوی دوخته است...، امسال و پس از خیزش سراسری 25 بهمن نیز با پیش کشیدن شورای ناشناس و مجهول الحالی به نام "سبز امید" می کوشند با "امام زاده سازی" و تقدس نمایی از "میرحسین و شیخ مهدی"، ناجوانمردانه پویش های مردم را از آن خود و به نام خود "تلبیس" کنند.

درست همانگونه که سی و دو سال پیش و پس از شورش 57، "خمینی" را "رهبر ِ ماه-چهره" نامیدند. درست همانگونه که "شورای انقلاب اسلامی" را در روزهای نخست شورش 57، ساختند و آن را با مردم و از مردم نامیدند!... اما آیا به راستی، مردم ایران پیرو و پیروان این "خیمه شب بازی"ها هستند؟! و آیا "وقاهت" این شورای غیر مردمی را مبنی بر سر دادن شعارهای "یا حسین میرحسین" و "یا مهدی شیخ مهدی" می پذیرند؟!

مردم، آدمکِ خیمه شب بازیِ رژیم و اصلاح طلبان نیستند

"شورای هماهنگی راه سبز امید" که بِسانِ همان "شورای انقلاب اسلامی" نه عضوی از مردم در خود، نه خواستی از مردم در سر و نه سازمان و تشکیلاتی آشکار دارد، هرگز به دنبال این نیست که مردم چه می خواهند بگویند یا هدف و شعارشان چیست و خواست نهایی شان کدام است، بلکه اینها می خواهند با نخ های نامرئی -نخ هایی که تارهای آنها را تلویزیون ها، رادیوها، سایت ها و پول های کلانشان در هم تنیده- مردم را به آن سویی که خودشان می خواهند بکشانند، آنها هرگز به این نمی اندشند که مردم ممکن است در این "شب عیدی" چه هزینه ی سنگینی بپردازند و اصلا برایشان مهم نیست. مهم این است که مردم را "آدم" نمی دانند بلکه "آدمک"هایی می دانند که گوش ها و زبان هایشان به دستور آنها مطیع و امر به فرمان است.

بی گمان، چنین سیاست و اندیشه ای را "جمهوری اسلامی" (منظورم، کسانی که در راس قدرت هستند) نیز دارد، آنها نیز هیچ حرکت و سخن خودخواسته و اِرادی را از مردم برنمی تابند و به آن می تازند. پس بین این دو فرقی وجود ندارد!

اما، همانگونه که سیستم باور، اندیشه و کردار مردم، به جمهوری جهل و جور و جنون و خون اسلامی "نه" گفت، به این سیستم وقیح و مضحک موسوم به "راه سبز امید" هم "نه" گفته است، می گوید و خواهد گفت و هرگز هرگز هرگز، "امت"ِ این شورا نخواهد شد؛ همانگونه که بندهای بندگی حکومت اسلامی و سردمداران سراپا جنایت جمهوری اسلامی را گسست، تشت های رسوایی شورای اصلاح طلبان را هم خواهد شکست.  و هرگز جان برکف به خیابان نخواهد آمد که مدیحه گو و مرثیه خوان موسوی و کروبی... شود.

دهم اسفند؛ بودن یا نبودن! مساله این نیست

آنچه در این روزهای پایانی سال و منتهی به سال نوی ایرانی، مطرح شده است، "سه شنبه اعتراض"هایی است که برای گردهمایی خیابانی مشخص شده است. گروهی که خود را سبز قباپوش موسوی و اصلاحات می نامند، بر این باورند که این روزها باید آمد و از سران محبوس سبز، پشتیبانی کرد. گروهی هم بر این باورند که چون اساسا این روزها، برای اصلاح طلبان انتخاب شده، رفتن به خیابان ها، جایز نیست و هرگونه حرکتی به سرعت به نام اصلاح طلبان و سبزها، مصادره می شود!

اما به نظر من، آنچه بیش از "رفتن یا نرفتن" در این روزها مهم است، "جوگیرنشدن و هوشیار بودن" است. فراموش نکردن تاریخ و گرفتار دورهای باطل تاریخ نشدن است، فراموش نکردن زندانیان در بند در سیاه چال های رژیم است –از منثور اسانلو تا بهروز جاویدتهرانی، از نسرین ستوده تا حشمت طبرزدی، از بابک خرمدین (حسین رونقی) تا سیامک مهر (محمدرضا پورشجری) و هزاران هزار زندانی گم نام دیگر، ده ها و صدها زندانی در شرف اعدام و...- و از همه ی اینها مهم تر اشغال سی و دو ساله ی ایران به دست حکومتِ تازیِ جمهوری اسلامی.

مردم ایران، پس از سی و دو سال زجر کشیدن از حکومت انیرانی اسلامی، نیک می دانند که نه بوی بهبود و اصلاح از این جرثومه ی سراسر جور می آید و نه سرود "یا حسین و شیخ مهدی" مشاوران راه سبز امید، می تواند برای رهایی ایران و ایرانی کارگر و رهگشا باشد. در این شک نکنید. بی گمان حصر و حبس برای هر کسی به دلیل سیاسی، از سوی رژیم هار جمهوری اسلامی زشت و قبیح است، اما مردم ایران شخص پرست و بت پرست موسوی و کروبی نخواهند شد. و نیک می دانند که "ره آنها به سرمنزل که نمی رسد هیچ، ره به ترکستانِ سرگردانی هم می برد"!

***

"زندانی سیاسی  آزاد باید گردد"، "یا مرگ، یا آزادی"، "ما زن و مرد جنگیم، بجنگ تا بجنگیم"، "سی سال فقط جنایت به اسم دین و مذهب"، "نابود باد ولایت"، "جمهوری جنایت، سرنگون سرنگون"، "نه غزه نه لبنان، نه تازی شدن را برای تو ای بوم و بر دوست دارم"، "حکومت ایرانی، حکومت ایرانی"، همه و همه کف های این "موج ایرانی" هستند، موجی که بر "ساحل نشینانِ انیرانی" می خورد و بنیان همه ی آنها را زیر و زبر می کند و پایه و پِی ِ نظامشان را می کوبد و نابود می کند.

"یا حسین، میر حسین"، "یا مهدی شیخ مهدی"، "الله اکبر" و... اینها آن گفتارهایی هستند که خیمه شب بازان فریبکار سبز، می خواهند مردم ِ "آدمک" فرض کرده را به آن ها هدایت کنند. اما اما اما، مردم، آدم های ایرانی، گرفتار شعارهای اسلامی و انقلابی نمی شوند؛ مردم ایران، می سنجند، سبک سنگین می کنند، گزینش می کنند و مقلد این یا آن شخص نیستند؛ مردم، "آدم" هستند، نه "آدمک".

برای دستیابی به صدای واقعی مردم ایران برای انحلال نظام اسلامی، نشریه ی "خیابان" را بخوانید.

پاینده ایران
سرنگون انیران

سروش سکوت
10 بهمن 2569

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر