۱۳۸۹ اسفند ۱۶, دوشنبه

غوغای ستارگان (به مناسب روز جهانی زنان)



ای کعبه ی دل ها که خدا-خانه شمایید
تـعظیم شما را، که شما قبلـه ی مـایید

بیش از یک سد سال از دست از کار کشیدن و گردهم آمدن کارگران زن کارخانه های پارچه بافی در نیویورک و شیکاگو و نامگزاری هشت مارس به نام روز جهانی زن، بیش از هفتاد سال از فرمان آزادی و نوین شدن پوشش زنان به دستور رضاشاه بزرگ و بیش از چهل سال از انقلاب سپید محمدرضا شاه و افزایش باشندگی گسترده ی زنان در گزینش و کشورداری ایران می گذرد.

وانگهی، جنبش آزادی و برابری خواهی زنان –به ویژه در ایران- را نمی تواند و نباید به جریان تاریخی و سیاسی ویژه ای وابسته دانست و راست آن است که خیزش زنان برای رسیدن به خواسته های راستین را برابر با پیشینه ی نامگزاری روز جهانی زن و حتا بیش از آن –به ویژه در ایران- برآورد کنیم.

با روی کار آمدن حکومت های خودکامه و خودمدار و دین کار، شریعتمداران فریبکار، بیشترین سرکوب و سرکوفت را به زنان روا داشتند؛ نیروی مانایی، مهرورزی، زیبایی، زایش، نوگرایی و آزاد اندیشی زنان، واپسگرایانِ مرگ زده را همواره هراسان و نالان از هم صدایی زنان برای دستیابی به خواست های برابری خواهانه، نموده است.

زنان جهان، در کشورهای پیشرفته یا رو به پیشرفت که دوره ی خشونت و افسارگسیختگی مردسالاری و نرگرایی و دغلبازی دینداران را نداشته یا پشت سر نهاده اند، به دنبال دستیازی به خواسته هایی هستند که به واسطه ی برخی دادها و قانون هاس سنتی، اندک فرق هایی بین زن و مرد می گذارند.

اما در ایران و کشورهای دچار حکومت های طالبانی و خرافه ها و دادهای بیدادگرایانه ی اسلامی، اساسن به زن به دیده ی یک انسان همتای مرد نگریسته نمی شود. حکومت اسلامی اشغالگر در ایران ما نیز، از آغازین روز برقراری گجسته و خون بار خویش، زن ستیزی را اساس و شالوده ی خود نمود.

خمینی رهبر شورش ضد زن اسلامی، پس از رسیدن به منبر زور، نخستین فراز سرکوب خود را به سوی زنان نشاند؛ "حجاب اجباری، قانون مجازات اسلامی، سلب حق طلاق، دیه و شهادت نابرابر، تعدد زوجات، مشروعیت کاهش سن ازدواج دختران" و هزار بیداد دیگر، دامن پاک بانوان ایران -دختران کوررش و مادران سیاووش- را گرفت. خمینی و دژخیمانش به نشانه ی زن کشی و انسان ستیزی، در اردیبهشت سال 58 (پیش از یک سال پس از شورش) بانوی فرهنگ ایران –دکتر فرخ رو پارسا- را به زشت ترین و خونبارترین گونه، کشتند.

اما، درست در برابر و به موازات این خوی زن ستیزی جمهوری اسلامی، نخستین بارقه های شعله ی خشم و عصیان نیز از جان و روان شیرزنان ایران برخاست؛ گردهمایی و تاختن دانشجویان دختر دانشگاه تهران و شرکت هواپیمایی به پوشش و حجاب اجباری، شراره ی آتش زیر خاکستر جنبش یک سد ساله ی زنان ایران را برافروخت.

میوه ی رزم ها و کوشش های آزادی-برابری خواهی زنان، همبسته شدن با بسیاری جوشش ها همچون جنبش دانشجویی، کارگری، همراهی و هم دردی با عزیز-از دست دادگان و داغ کشیدگان در این سی و دو سال، برپایی گروه ها و کمپین ها برای رهایی زندانیان و همچنین رسیدن صدای داد-خواهی مردم ایران و بیداد-گرای حاکمان اسلام به گوش جهانیان بوده است. هرچند دستگیری، خشونت، سانسور و حتا اعدام و کشتار بسیاری از هموندان جنبش زنان ایران، کام کوشندگان راه رهایی را تلخ نموده است، اما پویش بی کرانه و پایان ناپذیر زنان، همچون آبشار اناهیتا –ایزدبانوی پاکی ها- همچنان جوشان و خروشان است و نخواهد خشکید تا بساط خشک-مقدسان و مذهب-باوران ضد زن را بخشکاند.

هموندان جنبش زنان، از کوشندگان و کنشگران سیاسی و داد-گذران و وکیلان تا تلاشگران حقوق بشر و نیز گروه هایی چون مادران پارک لاله و داغداران زندانیان دهه ی شصت -پیران سپید موی در پیشگاه خاوران و اوین که داغ دوری جگرگوشگان خود را بر دل و جبین دارند- همواره خواست های برابری خواهانه ی خود را بیان داشته اند؛ "زدودن کامل حکم اعدام، آزادی زندانیان سیاسی، لغو سریع قانون اسلامی، دگرگونی قانون اساسی و حذف بندهای ضد زن آن (لغو چند همسرگزینی، دادن حق طلاق به زن و...)، جدایی دین از سیاست، محاکمه ی عامران و عاملان جنایت ها در سی و دو سال اخیر..."

آشکار است که چنین خواست هایی با اصلاح رژیم زن ستیز اسلامی، به دست نمی آید. خواستاری زنان ایران برای رسیدن به حکومتی مردمی و ایرانی، بی گمان فرا و ورای آن چیزی است که "روشنفکران زن اسلامی" (نامی که بر ایشان می نهند) همچون شیرین عبادی (با نوبل صلح اما با اندیشه ای نه ضد حاکمیت یا قوانین مذهبی ضد زن)، زهرا رهنورد (با پوششی رنگین و گل-گلی اما همان حجاب اجباری و افکار مبتنی بر احکام اسلامی) و مانند آنها بدان باور دارند.

در آستانه ی هشت مارس (هفده اسفند) روز جهانی زن، چنین مرزبندیی، جنبش زنان را در کنار جنبش های دیگری می نهد که خواستار کناره روی و نابودی جمهوری اسلامی هستند. این مرزبندی همچنین خود را از خواست های شورای (نامور به) راه سبز امید جدا می کند که "از مردم و به ویژه زنان خواسته اند در پشتیبانی از آرمان های «دو بانوی سبز» به خیابان ها بیایند...!" دو بانویی که دیرزمانی خود نیز در زمینه ی زن ستیزی حکومت نقش داشته اند (زهرا رهنورد و فاطمه کروبی)

بدین سان، فراخوان گردهمایی روز زن، دنباله ی جنبش زنان ایران برای دستیابی به خواست های برابری-آزادی خواهی خود و همبستگی با زنان جنبش که در زندان های رژیم زن-ستیز اسلامی گرفتارند، می باشد. جنبش زنان همچون جنبش کارگران و جنبش دانشجویی نشان داده است که از هر رنگی جداست و تنها اندیشه ی ایران و آزادی آن را دارد. "ندا"، نماد بی چون و چرای جنبش زنان و جنبش جوانان و استواری زنان ایران است که نه برای بازپس گیری رای کزایی و نداده اش به خیابان آمد و در خون گلگونش آسمانی شد، بلکه برای پس گرفتن ایران در بندش و خیزش در برابر حکومت زن-کش به میدان آمد.

امروز ندای همه ی شیردختان و دلیرزنان و بانوان روشنایی ایران زمین به همه ی ستمگران و تاریک باوران و شب پرستان این است که شب تیره و تار گرفتاری ایران را به بامداد سپید و روشن آزادی خواهیم رساند و در آسمان ایران "غوغای ستارگان" به راه خواهیم کرد:

خورشید-وشانیم که از شب نهراسیم
شیـریم که بـر پـرچم خورشید سواریم

نزدیکی جشن بزرگ و ملی اسپندگان و روز جهانی زنان را به فال نیک گرفته و به این چامه ی دلنشین گوش می دهیم:

روز جهانی زن با پاسداشت همه ی دلاوری ها، بر همه ی بانوان آزادی خواه میهن شادباد



سروش سکوت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر