۱۳۹۰ دی ۱۵, پنجشنبه

هدف چیست؟ واکاوی گذشته یا تباهی آینده؟!



بیش از یک ماه پس از برنامه ی شکایت از سید علی خامنه ای توسط رضا پهلوی و آغاز زمزمه ی برقراری شورایی ملی در راستای همبستگی و همگرایی گروه های مخالف رژیم، هنوز جبهه گیری ها و گاها" حملات جناح های مختلف ادامه دارد.

افزون بر گروه هایی که با آگاهی از ماهیت و اهمیت این دو طرح، از در ِ پشتیبانی درآمدند –گروه ها و شخصیت هایی که در میان آنها نام هایی نیز هست که زمانی به واسطه ی نسبتِ نَسَبی رضا پهلوی به آخرین شاه ایران و خصومت های این اشخاص و گروه ها با وی، اساسا حتا آوردن نام "رضا پهلوی" برای آنان "خط قرمز" محسوب می شد- بقیه ی گروه ها و شخصیت ها مواضع گوناگونی گرفتند، برخی سکوت کردند و ترجیح دادند به همان "روزمرگی سیاسی-حزبی" همیشگی خود در فلان کشور و بهمان جناح چپ یا راست ادامه بدهند!

یکی از این گروه ها که به جرإت می توان گفت، خودشان زمخت ترین و دگم ترین دسته در نقد و پرسشگری هستند و همواره در تریبون ها و منابع خبریشان جز یاران و موافقانشان، اثری از باورهای گروه های دیگر و نقدهای آنان نیست و اصولا دیدگاهشان به "آزادی بیان" چندان تفاوتی با حکومت ندارد، "اصلاح طلبان منتقد و معترض دولت(و نه حکومت!)" هستند.

این اشخاص و گروه ها که هرگاه کارنامه ی اجرایی آنان در زمان زمامداری و شراکت در حاکمیت مورد نقد و پرسش قرار می گیرند، طفره می روند و پاسخ روشنی –فی المثل به وقایع نخست وزیری مهندس موسوی و نسل کشی 67 و...- نمی دهند، همگام و همآهنگ با حکومت اسلامی و رسانه های خبری آن، به جبهه گیری نسبت به رضا پهلوی (آن هم به شخصیت خود او و تاریخی که هیچ ربطی به شاهزاده ی بیست ساله ی آن موقع نداشته. و نه اقدام مهم اخیر وی) پرداخته اند.

آخرین نمونه ی آن همین دیروز رخ داد؛ در حالی که روزنامه ی "اشغال شده ی کیهان" حسین شریعتمداری (ملقب به حسین بازجو) در خبری با زبانی سخیف و توام با تمسخر، یاوه های بی محتوایی را تلاوت کرد (پیشتر نیز روزنامه ی حکومتی رسالت چنین وظیفه ای را انجام داده بود!) از دیگر سو نیز یکی از روزنامه نگاران وابسته به اصلاح طلبان که البته خود را "مستقل و آزاد" معرفی می کند و صد البته سابقه ی دیرینه ای در موضع گیری های نامستقل و سرسپرده به اشخاص و گروه ها دارد (مثلا در مورد سفر کاسپین ماکان نامزد ندا آقاسلطان به اسراییل، زبان به سرزنش و حتا تهمت و توهین به کاسپین گشود و در موردی دیگر نیز از طرف خانواده ی ندا، مصاحبه ای جعلی را پخش کرد!) به نام خانم مسیح(=معصومه) علینژاد در مصاحبه ای با شاهزاده رضا پهلوی به جای آنکه بکوشد تا باب گفتگویی سازنده و کارآمد در مورد اقدامات مهم وی بگشاید، با بحث های کلیشه ای همیشگی سعی در برجسته نمایی گذشته دارد، باز هم گذشته؟!...

خوب، البته براساس "آزادی بیان" این خانم خبرنگار هم می تواند پرسش های خود را بازگوید، هرچند که یک شنونده ی معمولی هم با شنیدن این مصاحبه به راحتی به لحن نامستقل و مغرضانه ی گفتگوکننده و مصاحبه گر پی می برد، اما از اینها هم گذشته، پرسش اینجاست که اینگونه مصاحبه ها در این برهه ی حساس چه هدفی را دنبال می کند؟!

اینکه یک روزنامه نگار که وظیفه دارد بی طرفانه سر یک موضوع و موضعی با طرف خود سخن بگوید، هر کسی که وجدان کاری داشته باشد، باید بداند، اما چرا این افراد، به جای انجام وظیفه و پایبندی به این مرام کاری، کسوت داور تاریخ را بر خود می پوشند و بجای مصاحبه، بیشتر شبیه یک مامور وزارت اطلاعات، به "بازجویی" می پردازند؟!

در این که اینگونه حملات به رضا پهلوی و اقدام او، چه از سوی رژیم و چه از سوی برادران نظام –اصلاح طلبان- نشانه ی خشم آنان از کار سودمند و تاثیرگذار شاهزاده است و هر چه بیشتر در این زمینه فرافکنی شود، بیشتر به سود رضا پهلوی و کوشش های اوست، شکی نیست، اما در پشت پرده ی اینگونه موضع گیری ها، چه نکته ی مهم تری وجود دارد؟

به نظر من آنچه رژیم و گروه های اصلاح طلب بیشتر از آن در هراس هستند، امری است که در طول تاریخ مبارزات ایرانیان، همواره کمرنگ بوده و رژیم کنونی نیز پایه های پوسیده ی خود را بر ستون این ضعف تاریخی و سرشتی ایرانیان بنا نهاده است: ضعف کار گروهی ایرانیان و نبود کار-گروهی برای سامان دادن به آن، که نخستین گام در جهت "همبستگی و اتحاد" است.

در واقع خصیصه ی ایرانیان اینگونه است که یا کار گروهی را نمی آغازند و یا اگر به آن دست بزنند، در آغاز بسیار نیرومند و کارآمد و پر اُوج و فراز حاضر می شوند، اما پس از چندی بار دیگر به ضعف و اُفت و فرود می رسند (شاید نمونه ی ساده اش را بتوان در بازی های گروهی همچون فوتبال و والیبال دید، که چطور ایرانیان در آغاز درخشان ظاهر می شوند اما چندی بعد، افت و سقوط می کنند!)

و از آنجا که شاهزاده رضا پهلوی سخن از "اتحاد ساختاری" زده است و در واقع "فعل ِ اتحاد" و "الفبایِ همبستگی" را به درستی تجزیه و تحلیل کرده است، ترس دشمنان این اتحاد بیش از پیش شده است.

اصلاح طلبان که بازار مکاره ی خود را خالی از عریضه می بینند و شانس خود را چه در مصاف با مردم و جنبش سبز و چه در قبال رژیم و انتخابات آن، از دست رفته می دانند و به واسطه ی ضعف رهبری و کارایی و به بیهوده و قهقهرا بردن خیزش مردمی در موقعیت "یک بام و دو هوا" هستند، گویا (به جز برخی از آنان که به اصلاح ناپذیری رژیم پی برده اند و از بدنه ی آنان جدا شده اند) می خواهند به جای پیوستن به جبهه ی اتحاد، به تضعیف آن بپردازند (مانند حکومت!)

حکومت نیز که در بحرانی ترین شرایط اقتصادی، سیاسی و خارجی خود در طول تاریخش است، نمی خواهد پس از تجربه ی جنبش سبز، بار دیگر به صورتی پردامنه تر گرفتار خشم و خیزش و خروش مردم شود.

بحث مهمی که حکومت اخیرا مطرح کرده مبنی بر "ملی کردن اینترنت" و افزایش سانسور و فیلترینگ و قطع مطلق پیوند ایرانیان با جهان، و به عبارتی دیگر آغاز دور تازه ی "تروریسم سایبری" رژیم که قصد دارد "پرده ی الکتریکی" که تا امروز بر جریان آزاد اطلاعات در ایران افکنده بود را بِسان دیکتاتوری کمونیستی شوری و بلوک شرق، به "دیوار الکتریکی و اطلاعاتی" تبدیل کند تا بتواند در این روزهای واپسین خود، بر دامنه ی سرکوب و شناسایی مخالفان بیفزاید و "طرح کنترل کاربران اینترنت در کافی نت ها، شامل اخذ کارت شناسایی و یادداشت مشخصات و ذخیره ی اطلاعات آنان" نیز گامی در همین راستا می باشد.

یک پایه ی اساسی دیگر همه ی این اقدامات حکومت، جلوگیری از پیوست، همستگی، همگرایی و همدلی مخالفان است که شاید به نوعی رضا پهلوی با طرح همگانی شکایت از خامنه ای و همکاری با ایرانیان از راه فضای مجازی در این زمینه و نیز زمزمه ی آغاز کنگره ی ملی ایرانیان، جرقه ی جدی آن را زده است.

* * *

بنا نداشتم در خصوص مصاحبه ی اخیر رضا پهلوی و مسیح علینژاد، گفتار افزوده ای بیاورم؛ زیرا: از یک سو: ماهیت این گفتگو و نوع مصاحبه ی علینژاد و همینطور پاسخ های سنجیده ی رضا پهلوی، جای هیچ دفاع یا نقدی را باقی نمی گذارد. از دیگر سو: خوشبختانه شنوندگان و خوانندگان و مخاطبان، به رشدی رسیده اند که در یابند حق کجاست و چه کسی به حق سخن می گوید و چه کسی زبانی جز تهمت و توهین ندارد! و سرانجام اینکه: همین مخاطبان آگاه و هواس-جمع، به درستی گفتنی ها را در این زمینه گفتند و لزومی به تکرار و بازگویی ندارد. اما لازم دیدم این چند نکته ی کوتاه را باز گفته باشم.

سروش سکوت
15 دی 2570

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر