پس از حمله ی وحشیانه ی مزدوران موسوم به خط امام رژیم ولی فقیه به سفارتخانه ی امریکا در تهران و اشغال آن در سی سال پیش در آستانه ی شورش ننگین 57–یعنی رویدادی که در عقب مانده ترین سرزمین هایی که کشور نامیده می شوند نیز به وسیله ی رژیم های خودکامه سر نمی زند- بار دیگر این رویداد در پاینخت ایران اشغال شده روی می دهد. آن هم در شرایطی که همه ی کُر-کُری خواندن ها بر سر رژیم ایران از پرونده ی هسته ای تا تروریسم داخلی، منطقه ای و جهانیش، به نهایت خود رسیده است.
این گونه بی پروایی و بی خیالی رژیم، تنها نیرنگی است برای "اژدهای دو سر" نمایاندن خود و گسترش سیاست ارعاب و "منم-منم کردن"های بیهوده؛ چه که اساس و شالوده ی رژیم ولایت فقیه، وحشی گری، گزند رسانی، تشنج آفرینی و "یقه گیری" است؛ با آنکه این اقدامات شاید هیچ سودی هم برای رژیم نداشته باشد، اما چنین اعمالی، بِسانِ نیش اقتضای ذات یک عقرب یا خوی ذاتا وحشی یک کفتار است.
امریکا، انگلیس و کشورهای غربی دیگر که از زمان روی کار آمدن این رژیم، از آن پشتیبانی کردند و این رژیم برای آنها حکم "مار ِ در آستین پرورانده" را داشت، حالا "موی دماغشان" شده؛ اما از آنجا که هنوز این رژیم برای تامین سودهای سرشار و شیرین اقتصادی و تجاری و به ویژه نفتی غرب، ابزار سودآوری است -هرچند شریک سرکشی هم شده باشد!- نوعی لودگی، کرختی و سیرک بازی در تهدیدهای تکراری و تحریم های بی اثر یا کم اثر غربیان می شود مشاهده کرد.
برای همین است که زمانی بحث حمله ی نظامی به تاسیسات اتمی رژیم، تیتر اول نشست های کشورهای غربی می شود و اندکی پس از آن بحث تحریم های فلج کننده و فلج کننده تر... اما پس از چندی جای خود را به بحث ها و گفتگوهای دیگر می دهد؛ در شرایطی که رژیم اسلامی به هر نوع جنایتی به طرز تندتر و فزاینده تری ادامه می دهد و وقتی هم سخن از تحریم های کارآمدتر نظیر "تحریم نفت" می شود، فقط در حد حرف در دهان ها می چرخد، و کشورهایی همچون ایتالیا با آن مخالفت می کنند!
در اینکه تحریم نفت، اقدامی جدی و کارآمد بر ضد رژیم است و غرب می تواند، همانگونه که سی و سه سال پیش و در مورد ایران زمان پهلوی آن را اجرایی کرد و یکی از دلایل سقوط رژیم آن زمان نیز شد، جمهوری اسلامی را نیز زمینگیر کنند، تردیدی نیست.
اما این سردواندن های بیهوده برای چیست؟ انگار هم "دنده"ی کشورهای غربی در قبال رژیم اسلامی "نرم" شده است و هم "پشت"ِ جمهوری اسلامی از برخورد قاطع جامعه ی جهانی "گرم" شده است!
درست است که حضور جمهوری اسلامی در منطقه می تواند سودهای کلانی را به جیب غربیان بیاورد؛ این هم درست است که سرنگونی رژیم های بنیادگرای تمامیت خواه که دارایی آن کشور را به تاراج خود و دیگران می برند، و روی کار آمدن حکومت های مردمی و ملی و غیر وابسته، خواست منافع شخصی کشورهای غربی نیست، اما غربیان باید بدانند یک شریک هر چقدر هم سودآور باشد، اگر کفتار صفت باشد، خیلی زود خیانت می کند؛ و اگرچه زمانی مار در آستین پرورش یافته و رام شده ای بوده، اما سرانجام سرکش می شود و با ادعای گستاخی و قدرقدرتی، خواهان جنگ با شرکای پیشین می شود.
پراکنده نمودن مزدوران برای اوباش گری و تروریسم پروری در خاک کشورهای غربی، کمک تسلیحاتی به گروه ها و گروهک هایی که به اشاعه ی تروریست در جهان کمک می کنند، و در نهایت حمله به سفارتخانه های کشورها که مصداق آشکار حمله به یک کشور در مقیاسی کوچک (سفارتخانه) است، تنها بخش هایی از خوی کفتار گونه ی ایادی جمهوری اسلامی است.
در چنین جوی، و در هیاهوی رویدادهای در پیوند با یورش بسیجی ها به سفارتخانه ی انگلستان در تهران، باز شنیده شد که سخنگوی وزارت امور خارجه ی انگلیس، سخن از "به قوت خود همچنان باقی ماندن روابط دیپلماتیک با رژیم اسلامی" بر زبان آورد؛ وی افزود: "جمهوری اسلامی باید گام هایی جدی در بهبود روابط با انگلیس بردارد..."
پرسش اینجاست: آیا هرگز عربده ی مرگ بر امریکا و مرگ بر انگلیس جانیان رژیم را به نام نماینده، در مجلس اسلامی و شعارهای مرگ خواهی و تروریسم پروری مزدوران فقیه در راهپیمایی های حکومتی نشنیدید؟ آیا از زبان خامنه ای رهبر رژیم نشنیدید که بارها از انگلیس به نام "خبیث" یاد کرده است؟ چنین رژیم هار و وحشی-ای، اگر از دستش بر بیاید حکم ترور سفیران و اتباع غربی را نیز صادر می کند.
کفتار-صفتی در ذات این رژیم است، همانطور که هیچ جانوری –حتا حشرات انگل خوار- تاب همزیستی و همنشینی با کفتار را ندارند، از رژیم اسلامی هم نمی توان ادعای دیپلماسی را داشت. چه در مورد روابط خارجی، چه مساله ی اتمی، چه حقوق بشر و چه هر چیز دیگری.
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سال هاست که با گله آشناست
(پروین اعتصامی)
مشکل اصلی خود رژیم است. تا مشکلی به نام رژیم از سر راه جهان و انسان ها برداشته نشود، حوادثی همچون اشغال سفارت امریکا یا یورش به سفارت انگلیس و هزار و یک بحران دیگر، اجتناب ناپذیر است.
امریکا و همدستانش، از نظر عدم کوشش در سرنگونی رژیم اسلامی و موضع دو پهلو در قبال اعتراضات مردمی و سکوت در برابر جنبش های آزادی خواهانه ی مردم ایران به جمهوری اسلامی، همدست رژیم شده و به بخشی از تاریخ و حتا مردم خودشان بدهکار هستند.
اگر همان موقع که باید با اقدامی جدی با ترورهای داخل و خارج از کشور، سرکوب دانشجویان و معترضان، جاه طلبی های خطرناک هسته ای رژیم و... مقابله می شد و در عوض از خواست های آزادی خواهانه و بشردوستانه ی مردم پشتیبانی می شد، هرگز کار به این جاها کشیده نمی شد.
باید به کشورهای غربی گفت: اگر می خواهید ثبات بر جهان حاکم شود باید به سیاست مبتنی بر دو رویی خود در قبال رژیم پایان دهید، دیگر از دیپلماسی و گفتگو و مماشات تاکید نکنید؛ زیرا این رژیم ثابت کرده که سازش ناپذیر است و با فشار هر چه بیشتر بر پرونده ی نظامی و هسته ای رژیم و حمایت از خواست های مردم ایران، نیروی ارعاب و وحشت رژیم را چه در داخل و چه در کشورهای دیگر نابود کنید.
باید از همنشینی با کفتار خودداری کرد!
سَر ِ گرگ باید هم اول بُــریــد
نه چون گوسپندان مردم دَرید
(سعدی)
سروش سکوت
11 آذر 2570
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر