۱۳۹۰ آذر ۱۳, یکشنبه

در پیوند با شکایت نامه ی شاهزاده رضا پهلوی: "گزارش سی و سه ساله ی جنایت علیه بشریتِ رژیم اسلامی"



چندی پیش شاهزاده رضا پهلوی، به منظور اقدام فوری، ملی و جهانی برای آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران، اقدام به تهیه ی شکایت نامه ای علیه سران جنایتکار رژیم اسلامی و شخص خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی نمودند و برای تهیه ی متن پیش نویس این فراخوان و شکایت، از همه ی ایرانیان -از کُنِشگران و وکیلان تا کاربران فضای اینترنتی و وبلاگ نویسان- یاری خواستند.

متن ِنخستِ پیش نویس شکایت نامه، شامل ذکر گزینه هایی از نقض فاحش حقوق بشر توسط رژیم اسلامی و نام بردن از زندانیانی بود که در زندان های این رژیم به جرم دفاع از آزادی بیان، دموکراسی و انتقاد به حاکمیت اسلامی در بند هستند و از حداقل حقوق انسانی محروم اند؛ ضمنا گزارش اخیر احمد شهید –گزارشگر ویژه ی حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران- نیز ضمیمه ی این شکایت نامه بود.

در مرتبه ی دوم و پس از تهیه ی پیش نویس این شکایت نامه، شاهزاده، گزارشی از روند اجرایی تهیه ی متن نهایی آن در وبلاگ شخصیشان، منتشر نمودند و در آن ضمن سپاسگزاری از همه ی هم میهنان و کنشگران در تهیه ی این متن، از انتشار نهایی آن تا پایان زمستان خبر دادند.

ضمن سپاسگزاری از شاهزاده، برای کوشش بی دریغ و چندین ساله ی خود برای ایران و آرمان آزادی مردمان در بند آن، لازم دیدم (هر چند کمی دیر!) چند پیشنهاد را نیز بر آن بیافزایم؛

1) همگان می دانیم که جمهوری اسلامی از آغازین روزهای شورش ننگین و خونین 57 و روی کار آمدنش که همراه با نوعی کودتای غرب-ساخته ی آخوندها بود، به کشتار و نسل کشی سازمان یافته علیه مخالفان و آزادی خواهان پرداخت:

الف) اعدام های ارتشیان در دهه ی آغازین انقلاب؛ ب) کشتار و نسل کشی اسلامی در دهه ی شصت (به ویژه سال 67 و تیرباران و اعدام هزاران تن از مخالفان رژیم در بیدادگاه های ناعادلانه و چند دقیقه ای، که در میان کشتگان حتا کودکان زیر 18 سال نیز بود)؛ ج) ماجرای کوی دانشگاه و کشتار و نقص عضو دانشجویان و یورش به دانشگاه و در دهه ی هفتاد؛ د) ترورها و قتل های زنجیره ای صدها تن از دگراندیشان، نویسندگان و گوشندگان سیاسی و فرهنگی در ایران و خارج از کشور؛ ه) کشتار، شکنجه، زندانی کردن و تجاوز پس از رویدادهای خونین انتصابات جعلی در دهه ی هشتاد؛ و) یورش به اردوگاه اشرف عراق (جایگاه اسکان اعضای سازمان مجاهدین خلق) توسط مزدوران نوری مالکی رئیس جمهور عراق به سرکردگی و با اشاره ی خامنه ای و نیز گسترش بی سابقه ی آمار اعدام ها و زیر پا نهادن حقوق بنیادی انسانی توسط جمهوری اسلامی در آغاز دهه ی نود... .

اینها تنها کلیاتی از بیش از سه دهه نسل کشی اسلامی رژیم علیه ایرانیان است. پس: کشتار، شکنجه، تجاوز، زندانی و همه جور اعمال غیر انسانی دیگر رژیم، تنها مربوط به دو سال پس از انتصابات سال 88 نیست، بلکه پیشینه ای به اندازه ی خود رژیم دارد؛ یعنی، سی و سه سال است که رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی علیه ایرانیان هلوکاست و نسل کشی به راه انداخته است. اگر پس از انتصابات، شکنجه گاه و تجاوزکده ای به نام کهریزک، گندش در آمد، از آغاز انقلاب، در دهه ی شصت و پس از آن نیز تجاوز به زندانیان، عادی ترین مساله ای بود که در زندان ها توسط رژیم انجام می شد.

2) شاهزاده برای تهیه ی آمار زندانی ها پس از انتصابات 88، ظاهرا از منابع خبری همچون هرانا، بالاترین و کلمه بهره برده اند. در اینکه بهره گیری از هر پایگاهی هرچند با باورهای ما سازگار نباشد و نخواند، سودمند است، شکی نیست، اما پرسش من این است که: آیا بهتر نبود برای تهیه ی آمار رسمی تر و دقیق تر از سی و سه سال "نسل کشی اسلامی" رژیم، به جا(یا دستکم در کنار) بهره گیری از تارنمای بالاترین –که تبدیل به فحشکده ای علیه مجاهدین و پادشاهی خواهان است- و همینطور سایت اصلاح طلب کلمه (متعلق به میرحسین موسوی) –که چندی پیش خط قرمز جنبش اصلاح طلبی خود را منهای پادشاهی خواهان و مجاهدان اعلام کرده بود- از بنیادها و پایگاه های خبری-اینترنتی نظیر "بنیاد برومند"، "خانه ی اسناد حقوق بشر ایران" و حتا سایت های وابسته به احزابی که در آغاز شورش 57 قربانی اعدام های دسته ای و فله ای سران جنایتکار اسلامی شدند، بهره برده می شد؟

بی گمان، پرونده ی سی و سه ساله ی جنایت علیه بشریت رژیم، هرچه قوی تر و پر دامنه تر باشد و موارد پیشین زندانی، تجاوز و اعدام ها بر آن افزوده شود، در محکومیت هرچه قاطع تر رژیم بسی موثرتر است. لذا تنها نام بردن از زندانیانی همچون: بهروز جاویدتهرانی، ارژنگ داوودی، کاظمینی بروجردی و... که پرونده های آنها مربوط به پیش از انتصابات است، به نظرم کافی نمی باشد و باید با بهره گیری از آمارهای سازمان های غیر انتفاعی نظیر بنیاد برومند، گزینه ها و موارد بیشتری از جنایت علیه بشریت رژیم را در متن این شکایت نامه گنجاند تا هر چه بیشتر و محکم تر بتوان رژیم را محکوم نمود و در زیر فشار نهادن آن برای آزادی همه ی زندانیان سیاسی-عقیدتی، گام های جدی تری برداشت.

3) نکته ی دیگری که می خواهم به آن بپردازم، بحث حمله ی احتمالی دیگر توسط مزدوران عراقی تحت امر خامنه ای به کمپ اشرف –مقر اسکان اعضای سازمان مجاهدین خلق- در پایان سال جاری میلادی و در سالگرد حمله خونین سال پیش به این قرارگاه است.

شاهزاده، حس انسانی و حسن نیت خود را در قبال هم میهنانمان در عراق (با هر باور و مرام سیاسی که باشند) در محکومیت شدید حمله به اشرف، نشان دادند؛ پیشتر نیز گفتیم که مهر به میهن و هم میهن مرز نمی شناسد، خطر جدی جانی هم میهنانمان در اشرف عراق کمتر از خطر جدی جانی زندانیان در درون ایران نیست. هر گروه و دسته ای از ایرانیان که با هر باوری در حال مبارزه با رژیم اسلامی هستند و در این راه از جان و زندگی و خون خویش گذشته اند، شایسته ی احترام و بایسته ی توجه ی همه ی ما به اوضاع وخیمشان هستند. ایرانیان نباید اهداف انسانی و آرمان ملی و ایرانی خود را فدای اختلاف ها و تعارض های گروهی، دسته ای، سیاسی و مذهبی کنند.

بنابراین، خوب است که همگی در سکوت خبری پیرامون مساله ی نجات اشرف و حفظ جان هم میهنانمان در عراق، نسبت به این رویداد سرنوشت ساز حساس باشیم و می باید برای محکوم کردن حمله های پیشین و یورش های احتمالی پیش روی سرکردگان رژیم به این ایرانیان، به مجامع بین المللی هشدار دهیم.

شاید این موضوع، ربط چندانی به شکایت از خامنه ای برای درخواست آزادی همگانی زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران نداشته باشد، اما توجه جهانی به آن می تواند بیش از پیش رژیم جنایتکار، آشوبگر، تشنج طلب و بحران ساز اسلامی را در میان مجامع جهانی محکوم کند. با سپاس...

سروش سکوت
ایران
13 آذر 2570

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر