۱۳۹۰ اسفند ۱۲, جمعه

انتخابات در اسلام: خلیفه گری موروثی (به بهانه ی سیرک انتخابات فرمایشی رژیم)



تحریم و بایکوت کامل سیرک انتخابات ننگین رژیم، همسویی با قشر محروم و فقیر جامعه است که به درستی دریافته اند تصور رسیدن به اوضاع مطلوب در چارچوب این رژیم –هر شخص یا جریانی که سر کار بیاید- بیهوده است. شرکت در نمایش انتصابات پس از سه دهه و سه سال حاکمیت اهریمن بر ایران، بلاهت، سفاهت، حماقت، جهالت، خیانت، جنایت، رذالت و دنائت است.

* * *

رژیم جمهوری اسلامی را بایستی وقیح ترین، فریبکارترین و مکارترین دیکتاتوری مذهبی بنامید. یعنی این رژیم حتا در بین دیکتاتوری های مذهبی تاریخی و منطقه ای در هیچ زمان و زمینی با نمونه ی دیگری قابل سنجش نیست. زیرا کشورهای دیکتاتور منطقه که دارای حکومت های تک نفری به شکل سلطنتی یا رییس جمهورهای مادام العمر هستند، هرگز داعیه ی دموکراسی نیز ندارند. در حالی که جمهوری اسلامی با وقاحت تمام ادعا می کند که "انتخابات" دارد و "مردم" در تعیین سرنوشت خودشان آزادند! از این بابت است که صفت وقاحت را نیز باید به بی شمار صفات اهریمنی این رژیم افزود.

اما نگاهی ریشه شناسانه و موشکافانه بر شریعت اسلام و احکام آن و تاریخ حکومت ها و دولت های مسلمان از صدر تا به امروز، نشان می دهد که اساسا در اسلام چیزی به نام انتخاب، حق آن و مینا قرار دادن صندوق رای و انتخابات آزاد، بی اساس است.

بر بدنه ی اسلام، از آغاز تا به انجام، مهر انتصاب و خلیفه گری موروثی "داغ" خورده است. استبداد، عزل و نصب های خودخواهانه و بر مبنای تبعیض نژادی و قومی جز جدایی ناپذیر اسلام و سردمداران آن است.

در اسلام و حکومت های مذهبی مبتنی بر آن که قرآن و حدیث بجای قانون و وجدان، اساس کشورداری نهاده شده است، شهروندان، ملت به حساب نمی آیند، "امت" محسوب می شوند و رابطه ی انسان ها بر اساس عبد و صاحب، مولا و موالی، زیر دست و زبر دست و گوسفند و شبان می باشد و در سیاست اسلامی نیز چنین است. امت، مقلد و غلام حلقه به گوش اند. در اسلام و حکومت های برآمده از آن رابطه ی انسانی و دموکراتیک برقرار نیست، "رابطه ی ولایی" حاکم است؛ یعنی امت صغیر و نفهم است و نیاز به ولی دارد!

الله، خدای اسلام است که بر طبق قرآن مبنای پرستش و "گزینش" آن، "برتری زبان عربی، قوم عرب و دین اسلام بر سایر ملت ها، زبان ها و ادیان" است.

محمد، پیامبر برگزیده ی اسلام، طبق قرآن نه بر اساس شایسته سالاری یا سواد و فهم و شعور داشتن که بر اساس "برتری قوم بنی هاشم و قریش بر سایر اعراب"، "گزینش" شده است. (چنانکه می دانید محمد، یک انسان بی سواد و زن باره نیز بوده است)

علی، ولی و جانشین محمد نیز، طبق احادیث و روایات، نه بر مبنای صفات نیک و پسندیده بلکه بر مبنای خواست شخصی محمد و "انتصاب" وی، "گزینش" شده است و همانگونه که در تاریخ آمده، زمانی هم که عده ای از یاران محمد پس از مرگ او، برای تعیین جانشینش، اصطلاحا" شور و اجماع کردند، علی و گماشتگانش با آن مخالفت کردند و حکم نصب علی را "خدایی و نبوی" دانستند.

انتخاب سایر امامان و خلفا و حاکمان اسلامی نیز مبتنی بر همین شیوه و به شکل موروثی بوده است. تنها چیزی که در آن بی معنی و پوچ بوده، انتخاب دیگران و نقش آنان در تصمیم گیری بوده است. پس از امامان نیز، برای خالی نماندن جانشین های خود خواسته و دیکته شده توسط دیکتاتورهای مسلمان صدر اسلام، قضیه ی دروغین امام زمان علم می شود! تا سرنوشت در دست داشتن قدرت و ثروت دولت و حکومت به صورت خودکار به دینکارانی برسد که خود را ولی فقیه و نائب امام زمان در دوره ی غیبت و نماینده ی خدا بر زمین می دانند.

تا به امروز در تمام کشورهای مسلمان و اسلام زده، اینگونه اصول شرعی وجود داشته است و حکومت و خلیفه گری موروثی و دیکته شده و خود رایی خلفا و حاکمان اسلامی، راه را بر رای و حق انتخاب مردم بسته است. این خلیفه گری موروثی و دل بخواهی ناشی از عزل و نصب های برآمده از نابرابری اسلامی است؛ اسلام همزاد استبداد و دبکتاتوری است و انتخابات هرگز وجود نداشته است.

همانطور که به واسطه ی "جهادگری اسلامی" دستیابی به سلاح هسته ای نیز از نظر مسلمین حکومت-چی، شرعی است؛ در روایات و فتاوی که از فقها و آخوندها نقل شده، آمده است که "امام زمان، زمانی ظهور می کند که جبهه ی اسلام علیه کفار لشکرکشی کند، در پاسخ به این پرسش طلاب و مقلدین که آیا ولی عصر با شمشیر و اسب می آید، آخوندها گفته اند که: نه، امام زمان با جدیدترین و مدرت ترین تسلیحات زمان ظهور می کند!" پیداست که اگر امام زمان و پیروان جهادگر و تروریستش با موشک و بمب اتمی قصد با خاک یکسان کردن بلاد کفار را کنند، نباید شگفت زده شد! گردن دادن به رای نماینده ی خدا و نایب مهدی –خامنه ای- و سرسپردن به تقلید از وی نیز از سوی مسلمان های خردباخته ی هوادار وی، امری واجب است که برای نگاه داشتن او حتا حاضرند جنایت کنند!

اگر نگاهی به سی و سه سال حاکمیت استبدادی اسلامی این رژیم نیز بیندازیم، به وجه شباهت های انتصاب ها و بی اعتبار بودن رای مردم در انتخابات پوشالیش پی می بریم.

انتخاب خمینی به عنوان رهبر، براساس رای مردم نبود، بلکه براساس نصب دیکته شده بود. بعد از وی خامنه ای نیز نه بر مبنای همه پرسی از مردم که بر اساس زد و بندهای درون رژیم و دستورات انسان ستیز اسلامی رهبر شد. بسیاری پیش بینی می کنند، در آینده نیز در صورت تداوم رژیم اسلامی، مجتبی خامنه ای، پسر سید علی خامنه ای، جانشین او خواهد شد؛ یعنی خلافت و حکومت موروثی به مانند تمام تاریخ اسلام، از محمد و علی و امامان تا معاویه و یزید و... .

در جریان نصب و انتخاب پوشالی نماینده های انتخابات فرمایشی مجلس نیز، دیده شد که تمام آن کسانی را که مورد قبول حاکمیت بودند، حتا با وجود داشتن پرونده های قضایی از اختلاس های اقتصادی تا تجاوز جنسی، نه تنها مجازات و رد صلاحیت نکردند بلکه به عنوان کاندیدای مجلس، در سمت خود تثبیت شدند!

یکی از این افراد، "جمشید وزیری" است که نماینده ی سنندج در مجلس شده و پیشتر رییس فدراسیون اسکیت بوده و در پرونده اش "پیشنهاد ارتباط جنسی با دختران ورزشکار ملی پوش" به چشم می خورد و در حالی که شکایت ورزشکاران از وی، مسکوت مانده، به عنوان کاندیدای مجلس شورای اسلامی معرفی می شود!

اگر اندکی از بحث انتخابات مجلس فاصله بگیریم و به حواشی رویدادهای مخوف دیگر در ایران اشغال و ملاخور شده نظر افکنیم نیز، رد پای پوچ بودن و ملتفی بودن ذاتی بحث دموکراسی و حق انتخاب و انتخابات در ارکان مختلف رژیم را درک می کنیم.

چندی پیش پرونده ی ده ساله ی موسوم به "قتل های محفلی کرمان" رسما مختومه اعلام شد؛ در حالی که چهار متهم اصلیش که از "فرماندهان بلند پایه" ی بسیج کرمان بودند و در طول شش سال، هیجده نفر از شهروندان کرمانی را، به جرم های ساده ای نظیر خوردن یا فروختن مشروب، داشتن دوست دختر و... تحت عنوان "مهدور الدّم بودن" خودشان به طور شخصی، یا با سنگ در چاه "سنگسار" کرده یا در آب خفه کرده بودند، نه تنها هیچ کدام محکوم نشدند، نه تنها همه تبرئه شدند، بلکه همه ی آن ها در سمت های خود در بسیج "ابقاء و نصب" شدند.

این رویدادهای مخوف، برای کسی که با احکام وحشتناک اسلام و اختیاراتی که به جهادگرانش داده، آگاه باشند، جای شگفتی ندارد.

اما همه ی اینها نشان می دهد که اوضاع کنونی، بدتر از بد است. با وجود این رژیم، هیچ چیز مثبتی رخ نمی دهد، حتا اگر فرض محال، دموکرات ترین افراد نیز از آسمان به زمین ایران بیایند، شرکت در انتخابات بیهوده و پوچ و عبث و تایید و تاکید بر استبداد دیکتاتوری مذهبی است.

تحریم و بایکوت کامل سیرک انتخابات ننگین رژیم، همسویی با قشر محروم و فقیر جامعه است که به درستی دریافته اند تصور رسیدن به اوضاع مطلوب در چارچوب این رژیم –هر شخص یا جریانی که سر کار بیاید- بیهوده است.

شرکت در نمایش انتصابات پس از سه دهه و سه سال حاکمیت اهریمن بر ایران، بلاهت، سفاهت، حماقت، جهالت، خیانت، جنایت، رذالت و دنائت است.

نابود باد جمهوری اسلامی
 
سروش سکوت
10 اسفند 2570

===




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر