به حرمت کارگران شرم بر جبین
امسال آجیل شب عید رو تخرین
"با توجه به گرانی شدید
تنقلات مرسوم عید مانند 40 تا 50 هزار تومانی پسته و بادام
.....
جمعی از ایرانیان پایبند اصول انسان دوستی تصمیم گرفته اند برای حفظ آبروی خانوادههای کم درآمد و مبارزه با گران فروشی سال نو را بدون خرید و مصرف آجیل جشن بگیرند.باور کنید تغییر باید از خودمون شروع بشه"
جمعی از ایرانیان پایبند اصول انسان دوستی تصمیم گرفته اند برای حفظ آبروی خانوادههای کم درآمد و مبارزه با گران فروشی سال نو را بدون خرید و مصرف آجیل جشن بگیرند.باور کنید تغییر باید از خودمون شروع بشه"
متن کوتاه بالا، یکی از نمونه های پیام
ها و پیامک هایی است که در چند روز گذشته به صورت گمنام و سراسری در خطوط تلفن
همراه یا سایت های اجتماعی راه افتاده است و از طریق آن، مردم داخل ایران به تحریم
سراسری خرید آجیل شب عید فراخوانده شده اند. تا به این وسیله هم اعتراض خود را
نسبت به گرانی وحشتناک و فاجعه بار اقلام و کالاهای مختلف اعلام دارند و هم با
نخریدن و نخوردن آجیل، همبستگی و همدلی خود را با خانوارهای کم درآمد و نیازمند -که
بخش بسیار زیادی از جمعیت ایران امروز را هم شامل می شوند و شوربختانه روز به روز
بر تعداد آنان افزوده می شود- اعلام نمایند.
در ایران به دلایلی که شاید مهم ترین
آنها، سیستم ارعاب رژیم، بلاتکلیفی و بی تفاوتی مردم و هنوز به درجه انفجار و
احتراق مطلق نرسیدن آنها باشد، با وجود تمام مشکلات و مصائبی که در جنبه ها و
ارکان مختلف جامعه از سیاست و اقتصاد و فرهنگ و... و نیز جناح بندی های رژیم هست،
دچار سکوت شده است. متاسفانه در ایران همه ی بلایا هست و تنها چیزی که میتواند
نقطه ی آغاز پایان این بلایا باشد شورش همگانی مخالفان این رژیم است.
برای نمونه در کشورهای عربی همچون
سوریه که مردم دلیرش هنوز بعد از نزدیک به دوسال جنگ داخلی و کشته شدن بیش از
هشتاد هزار نفر که نیمی از آنان کودک بوده اند، هنوز ساکت نشده اند؛ نا آرامی ها
در سوریه در اعتراض به تبعیض مذهبی در شرایطی رخ نمود که نه اقتصاد این کشور تا به
درجه ی ایران ویران بود و نه جنایت قبیله ی اسد به اندازه ی پدرخوانده ی
جنایتکارشان خامنه ای و جمهوری اسلامی بود، برعکس حکومت سکولار سوری دستکم به مردم
آزادی اجتماعی اندکی داده بود، اما در ایران هیچ چیز نیست جز تباهی و سیاهی -چه از
نظر اقتصادی و تبعیض طبقاتی و چه از نظر سیاسی و تبعیض مذهبی و قومی و زبانی و...-
حالا بنگرید که سوریه و مردمش چه وضعی دارند و ایران و مردمش چه وضعیتی!
برای همین است که نفس شروع یک اعتراض -هرچند
کوچک به نظر بیایید- چرخ های اعتراض های گسترده تر را باز میکند و این یعنی شروع
یک پایان برای اشغالگران داخل ایران (هرچند که فرآیندی زمانبر هم باشد!) برای همین
است که سران رژیم تا این اندازه از تجمع حتا سه چهار نفره ی مردم در سطح شهرها می
ترسند و جو پلیسی و جاسوسی را در شهرها بسیار بیشتر کرده اند، زیرا به راه افتادن
چرخ ماشین رهایی از استبداد در جمهوری رو به افول اسلامی ترمزی برای توقف ندارد.
- در اینجا، دو مساله ی کلی را از دو
زاویه ی اساسی به طور خلاصه بیان میکنیم؛
یکی) بحث تحریم کالاها، خدمات و
تولیدات ملموس (مثل مواد غذایی، بهداشتی و تزیینی است که به ویژه می توانند جنبه ی
تفننی داشته و نداشتن آنها ضروری و حیاتی نیست) و غیر ملموس (مثل برنامه های
تلوزیونی یا همایش ها و انتصابات رژیم) به مثابه ی شکلی از اشکال نافرمانی مدنی
است که با وجود جزیی و ساده بودن شکل آن در نخستین نگاه، می تواند –حتا در برابر
نظام های توتالیتر و سرکوبگر و جنایت پیشه ای در مقیاس جمهوری اسلامی- کارآمد و
ضربه زننده باشد.
برای این مورد هم، نمونه های زیادی را
چه داخل خود ایران و در تاریخ معاصر و چه کشورهای دیگر می توان یافت. مثلا تحریم
خرید کالاها در زمان حکومت پیشین یا ترک کار و اعتصاب کارکنان شرکت نفت که ضررهای
جبران ناپذیری را بر پیکره ای اقتصاد حکومتی که گرفتار شکاف سیاسی است، وارد می
نماید. یا برای نمونه در کشور سوئد وقتی گوجه فرنگی گران شد، مردم آنقدر نخریدند،
تا دولت مجبور شد، قیمت آن را پایین بیاورد. یا در همین داخل ایران و در روزها و
ماه های پس از انتصابات 88 و حمایت سران چین و روسیه از سرکوب رژیم، بحث تحریم
کالاهای چینی (هرچند به طور مداوم اجرا و انجام شد) و...
از دیگر تحریم یک کالا می تواند، نماد
و سمبلی باشد برای تحریم سایر کالاها و نیز استارت و افتتاجیه ای برای تحریم های
جدید، اعتصابات، مراسمی مانند چهارشنبه سوری و بایکوت انتصابات رژیم در سال جاری
(بهار 92)
- با نرخ تورم 21/8 درصدی، رتبه ی ششم
در جهان و اول در خاورمیانه برای ایران زیر اشغال جمهوری اسلامی!
در جدول منتشرشده توسط مرکز پژوهش های
مجلس شورای اسلامی رژیم، بالاترین تورمها در سال ۲۰۱۲ به ترتیب متعلق به بلاروس،
اتیوپی، ونزوئلا، اوگاندا، سودان، ایران، تانزانیا، یمن، و گینه است.
هرچند که همگان میدانند و حتا خود سران
رژیم نیز اعتراف کرده اند که به دستور شخص خامنه ای به بانک مرکزی هرگز نباید آمار
واقعی نرخ تورم سالانه ذکر شود! اما بر اساس همین آمار که خود مجلس رژیم آخوندی
گفته و نیز بدعت جدید در دولت محمود احمدی نژاد که نرخ واقعی "زیر خط
فقر" اعلام نمی شود و اما با محاسبه ی اقتصاددانان برای تعیین خط فقز و خط
فقر مطلق در ایران با توجه به نرخ تورم، درصد افزایش حقوق و نسبت دخل و خرج، آمار
واقعی زیر خط فقر "درآمد ماهانه ی یک میلیون و پانصدهزار تومان" است و
پر واضح است که ایرانیان می دانند، چه کسانی و چند درصد حقوق ماهانه یشان این مبلغ
یا بیشتر از آن است!
هر کس در ایران زندگی میکند و حتا
ایرانیان خارج کشور، نیک میدانند که وضعیت اقتصادی ایران زیر اشغال جمهوری اسلامی،
در سیاه ترین و تباه ترین دوران خودش است، از یک سو، تورم، رکود، کمبود نقدینگی،
گرانی، عدم تناسب حقوق و درآمد با خرج و مخارج و از دیگر سو فقر و نداری و بیکاری
و بزهکاری و شکاف طبقاتی و... همه و همه در ایران بیداد میکند. آنها که دارند و
اکثرا یا آقازاده اند یا دزدهای سرگردنه و باج گیر و معامله گران و وام گیرندگان
قسط فراموش شده و نزول خواران معمم و غیر معمم کلان و تجار دستمال به دست بیت
رهبری ولایتمدار، روز به روز پول و داراییشان بیشتر می شود و برای مثال ماشین 100
میلیون تومانیشان الآن 500 میلیون شده و...) و آنها که ندارند، روز به روز ندارییشان
چشمگیرتر و بیشتر می شود.
طرح تحریم آجیل، چنانکه رفت، تنها یک
نماد است برای اعتراض به اساس گرانی و بنیان رژیمی که چیزی بنام منافع ملی مردم
ایران، اقتصاد آزاد و نگرش علمی به اقتصاد (از نظر پایوران رژیم از روز نخست تا
الآن اقتصاد و آسایش و رفاه مردم، خواسته ای حیوانی متعلق به چارپایان و طفیلی
حکومت اسلام و الله است چنانکه خمینی این را گفت و رییس جمهور محبوب به گفته ی
خودش دکترای اقتصاد –بنی صدر- در برابر این گفته خموشی گزید!!)، رابطه ی منطقی
مبتنی بر منافع ملی با همه جای دنیا برای جلوگیری از تحریم، مدیریت بحران و
رویارویی علمی و عملی با تحریم ها را نمی شناسد و در عوض از نتبجه ی تمام این بلایای
اقتصادی و اجتماعی به سود جیب های گشاد برادران عر زشی سپاه و بیت رهبر سو استفاده
میکند!
وقتی در کنار تنقلات نه چندان ضروری شب
عید، قیمت پوشاک و مواد غذایی اصلی همچون پروتئین و میوه و سبزی و... نسبت به
پارسال یا حتا چند ماه قبل پنچ تا ده برابر شده، مسلم است که چو انداختن و بازگو
کردن و پیچاندن طرح تحریم آجیل می تواند به خلوت شدن بیشتر بازارها در زمینه ی
بایکوت خرید بقیه ی کالاها نیز کمک کند، خالی شدن بازار و نخریدن و استقبال نکردن
مردم، بار اعتراضی دارد، اعتراضی که نه تنها مردم و خریداران که بازاریان، فروشندگان
و تولید کنندگان را هم عاصی میکند، همین اعتراض ها از مراحل پایین و پله به پله،
شکاف های اعتراض را بازتر میکند.
اگر در خصوص معضل گرانی و کمبود برنج
یا مرغ یا ماشین نیز مردم ایران طرح نخریدن و تحریم را اجرا کرده بودند، بدون شک
یا حکومت مجبور به عقب نشینی میشد و یا اعتراض ها شکل وسیع تر و عریان تری به خود
می گرفتند.
دوم) جنبه ی روانی و متزلزل شدگی بازار
آن هم در شرایط اقتصادی وخیم داخل ایران است. به طوری که حتا صرف چو انداختن،
شایعه کردن و گوش به گوش و دهان به دهان گرداندن این طرح میتواند، به جو متشنج و
متزلزل بازار و سیستم عرضه و تقاضا دامن بزند. حکومت که به بخش بسیار وسیعی از
بازاریان احتکارگر و آقازاده چه از نظر اقتصادی و چه حمایت روانی و زبانی وابسته
است، هرگز نمیخواهد با خراب کردن بازار احتکار آنان که یکی از دلایل اصلی گرانی و
بحران اقتصادی است، آنها را بر خود بشوراند! برای همین است که پس از سر و صدا کردن
طرح تحریم آجیل، سران دولت نخست از توقف صادرات پسته خبر دادند و اندکی بعد مجددا
این خبر را پس گرفتند!
آنهایی هم که شعار مخالف سر می دهند و
می گویند چنین طرح هایی مسخره و بی ثمر است و راه به جایی نمی برد باید به این
نکته توجه داشته باشند که عوامل ایجاد تنش در بازار و بر هم زدن سیستم عرضه و
تقاضا (مخصوصا در مورد مواد غذایی فاسد شدنی و تریخ مصرف دار) نه تنها احتکارگران
بی شرافت را دچار صدمه میکند، بلکه یا شکاف اعتراض را عریض تر میکند یا دولت را
وادار به عقب نشینی میکند!...
باید اندکی از جو منفی بافی و نومیدی
فاصله بگیریم و حتا اگر (فرض محال!) ما مخالفان جمهوری اسلامی در اقلیت و رای
دهندگان و بیست و دوی بهمن روندگان در اکثریت باشند، باید ضمن آگاه نمودن خودمان،
چند نفر دیگر مثل خودمان را نیز آگاه کنیم، آن چند نفر نیز چند تن دیگر... و به
این ترتیب همین دندانه های از هم گسسته، یک زنجیره را می سازد.
پس بیایید ضمن همراهی سراسری با طرح
تحریم آجیل در همه جای ایران و حتا جهان، ضمن اعتراض به گرانی حکومت ساخته، هم دلی
خود را با بغض های آدم های ندار و کودکانی که حسرت خوردن پسته ی کیلویی هفتاد هزار
تومان به دلشان مانده، نشان دهیم. پسته ی خندان امسال نوروزمان، لب های خندان
کودکی محروم باشد. وقتی اگر توانستیم با نگه داشتن پول آجیل و گذشتن از آن، یک جفت
کفش یا یک پیراهن و... برای کودکان کار بخریم و انسانیت را که در سرزمینمان رو به
نابودی است، فراموش نکنیم؛ آنچه در ایران امروز اساسی است صرف نظر از بحث های سیاست
روز، اقتصاد است؛ بایستی مردم آگاه شوند که در چارچوب این رژیم رفاه و اقتصاد پویا
و رو به رشد و پیشرفت نخواهند داشت و درست برخلاف وعده وعیدهای سران جمهوری اسلامی
از خمینیشان تا امروزشان، سفره ی مردم کوچکتر و خالی تر میشود... اطلاع رسانی با
موبایل و اینترنت و... را حتا اگر خارج ایرانیم، فراموش نکنیم...
فراموش نکنیم که حفظ و نگاهبانی و
نگاهداری از نوروز این جشن ملی و بزرگ، نه به کاسه ی بلور گشاد آجیل است و نه به
تُنگِ تَنگِ ماهی! نوروز و ماندگاریش در گرو همبستگی، همراهی، همرزمی، همدلی،
دردشناسی، هم دردی و گرد هم آیی های چاره گشای یکان یکان ما است...
و بلاخره: دو گروه را سین هفت سین قلب
و فکر و نوروزتان کنید: کودکان کار، زندانیان سیاسی...
سروش سکوت
ایران
2 اسفند 91
تمام مطلبت بدون نقص و قابل توجه هست اما کاش جای هفت سین میگفتی هفت شین ;)
پاسخحذف